مشکلگشایی منطقه ای به سبک چین
پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی منطقه غرب آسیا ، به تدریج دچار تعارضات ساختاری شد و اختلافات سرزمینی و مرزی ، تعارضات قومی، تعارضات ایدئولوژیک، رقابت ها، تقابل ها و تعارضات سیاسی و رقابت های اقتصادی در این منطقه به وجود آمد. آنچه این معظل را در غرب آسیا دچار پیچیدگی و ابهام شدید کرده، مداخله منفی قدرت های بزرگ به خصوص آمریکا پس از جنگ جهانی دوم بوده و مهمان ناخوانده منطقه یعنی رژیم صهیونیستی نیز با عقبه حمایت آمریکا گره کور دیگری در ایجاد تعارضات منطقه ای بوده است. در چنین شرایطی شاهد آن بودیم که چین سعی بر آن داشت تا به عنوان بازیگری مهم بر روند تحولات این منطقه تاثیرگذار باشد.
پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی منطقه غرب آسیا ، به تدریج دچار تعارضات ساختاری شد و اختلافات سرزمینی و مرزی ، تعارضات قومی، تعارضات ایدئولوژیک، رقابت ها، تقابل ها و تعارضات سیاسی و رقابت های اقتصادی در این منطقه به وجود آمد. آنچه این معظل را در غرب آسیا دچار پیچیدگی و ابهام شدید کرده، مداخله منفی قدرت های بزرگ به خصوص آمریکا پس از جنگ جهانی دوم بوده و مهمان ناخوانده منطقه یعنی رژیم صهیونیستی نیز با عقبه حمایت آمریکا گره کور دیگری در ایجاد تعارضات منطقه ای بوده است. در چنین شرایطی شاهد آن بودیم که چین سعی بر آن داشت تا به عنوان بازیگری مهم بر روند تحولات این منطقه تاثیرگذار باشد.
نقش چین در معادلات منطقه
به طور کلی، شی جین پینگ رئیس جمهوری خلق چین به دنبال افزایش اعتبار خود به عنوان یک دولتمرد جهانی و ایجاد این تصور است که چین یک بازیگر کلیدی جهانی در برقراری صلح و ثبات است و بر این اساس طی سال های اخیر، چین نقش فزاینده ای در مسائل خاورمیانه ایفا کرده که شاید بتوان مهمترین آن را میانجی گری برای عادی سازی روابط ایران و عربستان دانست. البته این کشور از دو دهه قبل هم درصدد ایفای نقش جدی در تحولات منطقه ای بوده است. به عنوان مثال چین یکی از سر سخت ترین مخالفان جنگی بود که توسط ایالات متحده و برخی از متحدان اصلی آن در عراق در سال ۲۰۰۳ آغاز شد. چین همچنین با استفاده بیش از حد از ابزار نظامی در افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و در لیبی در سال ۲۰۱۱ مخالفت کرد و از سال ۲۰۱۲ با مداخله نظامی در امور داخلی سوریه در چارچوب بهار عربی به مخالفت پرداخت. [1]
تلاش چین برای رفع مهمترین چالش منطقه
چین در تلاش است تا به عنوان یک بازیگر قدرتمند فعال، مهمترین چالش منطقه یعنی مسئله فلسطین را حل و فصل نماید. در واقع چین مدتهاست که به طور علنی از آرمان فلسطین حمایت کرده و از اولین کشورهایی بوده است که کشور فلسطین را به رسمیت شناخت. پکن همچنین در رأیگیری های سازمان ملل به طور مرتب از فلسطینی ها حمایت می کند. اخیرا نیز پکن میزبان نمایندگان جنبش آزادی بخش ملی فلسطین (فتح) و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) برای آشتی و ارتقای سطح همکاری میان این دو جنبش فلسطینی بود، که بسیار مورد توجه قرار گرفت. البته لازم به ذکر است اگر چه چین در همدردی های خود بیشتر طرفدار فلسطین است، اما همچنان راه حل دو کشوری را تایید می کند که مستلزم نابودی اسرائیل نیست. [2]
انگیزه های چین برای برقراری صلح و ثبات در منطقه
ثبات منطقه ی خاورمیانه یکی از منافع حیاتی چین است چرا که پکن به صورت جدی در تلاش است تا پروژه ابتکار کمربند و جاده به بهترین شکل اجرایی شود. همچنین پکن بیش از 40 درصد واردات نفت خام خود را از طریق خلیج فارس دریافت میکند به همین جهت چین در حال افزایش تعامل اقتصادی با کشور های عربی است و در دهمین کنفرانس تجاری اعراب و چین که در اواسط ژوئن سال گذشته برگزار شد، چین بیش از 30 قرارداد سرمایه گذاری به ارزش 10 میلیارد دلار امضا کرد که شامل یک قرارداد 5.6 میلیاردی با سعودی ها برای سرمایه گذاری مشترک در حوزه خودروهای الکتریکی بود. [3]
چه چشم اندازی را می توان برای ایفای نقش چین در تحولات منطقه تصور کرد ؟
همانطور که گفته شد چین به دنبال آن است تا با تلاش برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه، خود را به عنوان یک بازیگر اثر گذار معرفی کند به همین جهت می شود انتظار داشت که در آینده چین نقش بزرگتری در تسهیل صلح و ثبات در منطقه ایفا کند زیرا خاورمیانه را به امنیت اقتصادی و امنیت ملی خود نزدیک می بیند. چین همچنین از بین بردن اختلافات در منطقه را به عنوان راهی برای نشان دادن احساس مسئولیت خود به عنوان یک بازیگر قدرتمند بین المللی میداند. البته تنش زدایی یا کاهش سطح آن تنها اولین قدم است و از تنش زدایی تا نظم معنا دار راه درازی در پیش است و چین مطمئناً مایل است در ایجاد آن کمک کند.
[1] https://www.iras.ir/?p=8455
[2] https://www.irna.ir/news/85466474
[3] https://www.scfr.ir/fa/158100/200