بحران اوکراین دلیل به هراس افتادن کشورهای اروپایی
جهان و اروپا شاهد چرخش های غیرلیبرال در مرکز قاره ، بروز و تشدید جنگ و درگیری گسترده در همسایگی خود در خاورمیانه و نمایش قدرت روز افزون چین و شدت گرفتن جنگ قدرت بین ابر قدرت ها بوده که همگی این ها ، چالش های بزرگی برای اتحادیه اروپا قلمداد می شوند ؛ به همین جهت حمله روسیه به اوکراین در اسفند 1400، به هر دلیلِ استراتژیک بلند مدت و کوتاه مدت برای کرملین ، گامی مهم و تعیین کننده در سرنوشت ژئوپلیتیک اوراسیا و دلیلی مهم و کارآمد برای کشورهای اروپایی بود تا بیش از هر دوران دیگری از روسیه و همراه دیگرش چین به هراس بیفتند .
روند چالش های ارزشی اروپا که در دو سطح ملی و منطقه ای ، میزان متفاوتی از تهدیدات را برای اتحادیه اروپایی به عنوان یک بلوک و همچنین برای هر یک از کشورهای اروپایی به دنبال داشته است ، از دوره اول بحران اوکراین در سال 2014 آغاز شد که نقطه اوج آن الحاق شبه جزیره کریمه توسط روسیه بود . رویکرد اقتدارگرایانه روسیه نه تنها ایده معماری امنیتی اروپا ، مندرج در منشور 1990 پاریس ، را به هم ریخت ، فراتر از آن ، عملاً مفهوم تهدید صفر را که از بنیان های فکری اروپا محسوب می شد ، مخدوش نمود . واکنش شدید اروپا در قبال روسیه نیز نه تنها به دلیل فشار آمریکا ، بلکه ناشی از شوک شدید وارده به جهان بینی اروپا در دورۀ جدید بوده است .
اما نگرانی دیگر اروپا از چین است ؛ تقریباً هم زمان با بحران 2014 اوکراین ، جهانیان شاهد رشد سریع و توسعۀ فزاینده چین بودند که با معرفی ابتکار طرح کمربند و جاده چین به سرعت در حال توسعۀ حضور و نفوذ خود در مناطق مختلف جهان از جمله اروپا بود . این موضوع ، علاوه بر دلالت های اقتصادی و تجاری تهدیدی سیاسی- امنیتی و فراتر از آن ، تهدیدی ارزشی- هویتی و نافی مفروض مهم غربی ها مبنی بر روند همگرایی جهانی به سوی نظام سیاسی لیبرال دموکراسی و نظام اقتصادی بازار آزاد محسوب میشود .
به عبارت روشن تر ، چین با توسعۀ سریع و نفوذ روز افزون خود در مناطق مختلف جهان ، شیوه و مسیر توسعه و پیشرفتی متفاوت از شیوه و مسیر غربی را با موفقیت پیش برد تا نشان دهد راه پیشرفت و توسعه تنها از جادۀ غرب نمیگذرد . علاوه بر این ها ، تحولات سال های اخیر نشان داده رقابت فزاینده آمریکا و چین ، میتواند همه موضوعات و بازیگران دیگر از جمله اوکراین را تحت تأثیر خود قرار داده یا به حاشیه براند . در چنین شرایطی ، طرح « دروازه جهانی » اتحادیه اروپا به عنوان یک راهبرد تازه برای توسعۀ زیر ساخت های چهارگوشۀ جهان مطرح شد .
هدف برنامه دروازه جهانی آن است که تا 300 میلیارد دلار از بودجه اتحادیه اروپا ، کشور های عضو و بخش خصوصی را تا سال 2027 بسیج کند و قرار است این پول به کشورهای توسعه نیافته امکان دهد تا دوران انتقال سبز و انتقال دیجیتال خود را سرعت دهند و در عین حال اقتصاد های اتحادیه اروپا را بهره مند سازد و نفوذ جهانی این بلوک را تقویت کند . دروازه جهانی طراح پیشنهاد ارزش پایه است و سرمایه گذاری های اتحادیه اروپا بازتابی است از استاندارد ها و معیار های اجتماعی و زیست - محیطی این اتحادیه و البته همچنین یک پروژۀ ژئوپلیتیک هم هست ؛ چراکه امروزه زیر ساخت ها ، هستۀ ژئوپلیتیک و امنیت بلند مدت را شکل می دهند . با این حال به نظر می رسد اروپا هنوز تکلیف نهایی خود را درمورد اینکه برای صیانت حداکثری از منافع خود در کجای این محور باید بایستد ، روشن نکرده و در این زمینه با تردید های جدی مواجه است .
مرضیه شریفی