زخمی به روشنی عصر روشنگری
زخمی به روشنی عصر روشنگری
آنچه امروز در فرانسه رخ داد، یا قبل تر در ایالات متحده و بریتانیا نیز شاهد بودیم و در دیگر کشورهای اروپایی نیز وجود دارد یک نژاد پرستی ریشه ای و عمیق است که به سادگی قابل حل نیست. رفع آن نیاز به شناخت علل و ریشه های اصلی این نژاد پرستی دارد تا بتوان با درک عمیق و درستی به تبیین و تحلیل آن پرداخت.
همه چیز به قرن هجدهم برمیگردد، جایی که نبرد بین روشنگری و مسیحیت زمینه های نژاد پرستی مدرن را پایه ریزی کرد و این جوانه تازه شکل گرفته را تقویت کردند. مشخصه روشنگری نیز تلاشی رادیکال برای تعریف جایگاه انسان در طبیعت بود. طبیعت و آثار کلاسیک برای درک جدیدی از موقعیت انسان در جهان خدایی حیاتی بودند و بنابراین به عنوان معیارهای جدیدی از فضیلت و زیبایی در نظر گرفته شدند. علم و زیبایی شناسی متقابلاً بر یکدیگر تأثیر گذاشتند. در مقیاس وسیع، تلاش علمی به سمت طبقه بندی نژادهای بشر بر اساس مکان آنها در طبیعت و تأثیر محیط انجام شد[1]. آغاز علم جدید انسانشناسی در نیمه دوم قرن بر تلاش برای تعیین مکان دقیق انسان در طبیعت از طریق مشاهده، اندازهگیری و مقایسه بین گروههایی از انسانها و حیوانات بود اما این مشاهدات، اندازهگیریها و مقایسهها که برای علوم جدید قرن هجدهم پایهای بودند، با قضاوتهای ارزشی بر اساس معیارهای زیباییشناختی که از یونان باستان گرفته شده بود، ترکیب شدند. بنابراین شور روشنگری در علوم جدید با تکیه بر کلاسیک ها باهم درآمیخته شدند. اندازهگیریها یا مقایسههای فیزیکی که انجام میشد،در نهایت، شباهت به زیبایی و تناسبات باستانی بود که ارزش انسان را تعیین میکرد. این گذار مداوم از علم به زیبایی شناسی یکی از ویژگی های اصلی نژادپرستی مدرن است. ماهیت انسان با تاکید قابل توجهی بر نشانه های فیزیکی بیرونی عقلانیت و هماهنگی درونی با شرایط زیبایی شناختی تعریف شد. طبقه بندی علمی بر اساس آرمان های ذهنی روشنگری بود. به طور خلاصه، نژادپرستی هم در دوران روشنگری و هم در احیای مذهبی قرن هجدهم پایه های خود را داشت. این زاییده دل مشغولی به جهان عقلانی، طبیعت و زیبایی شناسی و نیز با تأکید بر نیروی جاودانه عاطفه دینی و روح انسان بود. همچنین بخشی از انگیزه تعیین جایگاه انسان در طبیعت و امید به جهانی منظم، سالم و شاد بود. در نهایت، دیدگاه نژادپرستانه ظاهر بیرونی انسان را با جایگاه او در طبیعت و عملکرد صحیح روح او در هم آمیخت. بنابراین، عواطف مذهبی به عنوان بخشی از «روح نژادی» در نژادپرستی ادغام شد. مسئله دیگری که مهم بود درآمیختگی نگاه علمی و دینی در این عصر است جایی که دانشمندان به دنبال حلقه گمشده هستی بودند و درسیر تکامل به دنبال آن میگشتند، به میمونها رسیدند و آنرا بالاترین حیوانات دانستند و انسان سیاه پوست را پس از آن قرار دادند یعنی پست ترین نوع انسان[2]!
هم چنین تاکید و باور به وحدت کیهانی و هستی منجر به تاکید وحدت دورنی انسان(ذهن و جسم) شود و دانشمندان را بر این باور رسانده بود که زیبایی درون انسان را میتوان از بیرون و ظاهر وی نیز شناخت موضوعی که انگیزه های نژاد پرستی را تشدید و توجه به علم چهره و جمجه شناسی را بیشتر کرد[3].
با شکل گیری انقلاب صنعتی سرعت تحولات اروپا بیش از پیش زیاد شد و روندی که از انقلاب کبیر فرانسه شروع شده بود، حالا بسیار سریع تر پیش روی میکرد. انقلاب صنعتی زمینه ساز شکل گیری ارتباط اروپا با نقاط دیگر جهان شد و کشورهای اروپایی به دنبال کشف و شناسایی جهان پیرامون رفتند. در نتیجه این اکتشافات بود که قبایل بدوی و بومی را در نقاط مختلف دنیا بویژه آفریقا شناسایی کردند و بر اساس انگاره ها و تجربه های ذهنی و مذهبی خود آنها را وحشی و پست تر دانستند، در واقع طبق نگاه سلسله مراتبی که داشتند قائل به این موضوع بودند که ما از آنها برتریم و باید آنها را مانند کودکان تربیت کنیم و تعلیم دهیم. این نگاه همانطور که گذشت نتیجه زیبایی شناسی و وحدت درونی بود، در واقع مردمان قبایل نه تمدن و دانش کافی را داشتند که آسمانی بود و هدیه ای الهی و نه معیارهای زیبایی را، پس آنها پست تر بودند.
تعاملات گسترده تر اروپاییان با دیگر ملل منجر به حضور افرادی از شرق به غرب نیز شد اما نگاه حقیرانه هم چنان وجود داشت حتی چینی ها در ابتدا به عنوان حکیم شناخته میشدند و قابل احترام بودند اما پس از مدتی آنها نیز با دیگر اقلیت ها هم تراز شدند.
بنابراین اولین ریشه های نژاد پرستی مدرن در تلفیقی از آمیزه های علم جدید و تلاش فیلسوفان مذهبی برای پیوند دادن علوم و مذهب بود و منجر به یک خود برتر بینی در نژاد اروپایی به عنوان نژاد برتر و برگزیده شد که در نتیجه آن تبعیض های مختلفی بین خود و «دیگری» ایجاد کردند و اثرات این نگاه همچنان ریشه در اروپا و جوامع سفید پوست دارد. موضوعی که زمینه ساز تنش ها، اعتراضات و شورش های مختلفی در طول دو قرن گذشته شده است و بی شک ناآرامی های فرانسه آخرین آن نخواهد بود.
[1] Peter Gay, The Enlightenment: An Interpretation, vol. 1, The Rise of Modern Paganism (New York, 1966)
[2] J. B. Lamarck, Zoological Philosophy
[3] Quoted in Arthur O. Lovejoy, The Great Chain of Being