اهمیت شناخت امام زمان(عج)
شناخت حضرت صاحب عصر از اهمیتهای فراوانی برخوردار است و هر منتظری باید به این اهمیتها واقف باشد. در ادامه به چند مورد از این اهمیتها میپردازیم:
۱- معرفت خدا منوط بر شناخت امام
نخستین و مهم ترین وظیفة انسان، شناخت پروردگار و آفریننده خویش است و تا شناخت او حاصل نشود، راه درست بندگی و اطاعت از او به روی انسان باز نخواهد شد.[کلینی، کافی، ج، ص ۲۴۷، صص۳۴۷ ] برای همین در قرآن و روایات مطالب فراوانی درباره لزوم «معرفت خدا» مطرح شده است. بعضی از آیات قرآن، به توصیف خدا و صفات گوناگون او پرداخته است و امامان معصوم علیهم السلام نیز در روایات و دعاها و خطبهها به شکل گسترده از خدا و اوصاف او سخن گفته اند.
از نظرگاه روایات راه معرفت خدا و اوصاف او، شناخت اولیای خدا و امامان معصوم علیهم السلام است؛ چون اینان مظهر اسماء و صفات الهی وآینه جمال و جلال پروردگارند. معصومین، انسانهای کاملی اند که خداوند آنان را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار داده و اراده کرده است که با آنان شناخته شود و از مسیر اطاعت آنها اطاعت شود و ثواب و عقاب را نیز برمدار اعتقاد به ایشان و اطاعت از آنان قرار داده است.
در حدیث آمده است که از سیدالشهدا علیه السلام سؤال شد: «فما معرفة الله؟ » حضرت فرموند: «معرفه اهل کل زمان امامهم الذی یجب علیهم طاعته» [صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص ۹، ح ۱ ] مراد از شناخت خدا، شناخت اهل هر زمانی نسبت به امام خویشتن است، آن امامی که اطاعت او بر آنان واجب است».
به عبارت روشن تر شناخت امام، طریق معرفت خدا است و انسان با شناخت امام و توجه به گفتار و دستورات او میتواند در جاده صحیح زندگی گام بردارد و به سعادتی که خداوند برای او رقم زده، برسد. معرفت خدا بدون شناخت کسی که از جانب اوسمت
راهنمایی و راهبردی بندگان را دارد، امکان پذیر نیست.
شیخ صدوق رحمة الله در تبیین حدیث یاد شده میگوید:
«مراد این است که مردم هر زمان بدانند، خداوند کسی است که آنها را در هر زمان از امام معصوم خالی نگذاشته است؛ پس کسی که عبادت کند خدایی را که برای آنان حجت قرار نداده، پس غیر خدا را عبادت کرده است. » [صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص ۹، ح ۱]
مرحوم مجلسی هم در تبیین حدیث فوق میگوید:
«شاید تفسیر شناخت خدا به معرفت امام برای این نکته باشد که شناخت خدا حاصل نمی شود، مگر از جهت امام. و یا اینکه انتفاع از معرفت خدا مشروط به شناخت امام علیه السلام است. »[ر. ک: بحارالانوار، ج۲۳، ص ۸۰]
به هر حال، آنچه در بیان مرحوم شیخ صدوق آمده است که نصب امام بر مردم وسیله قبولی عبادات است که در غیرآن صورت عبادت غیر خدا خواهد بود و یا به قول علامه مجلسی، معرفت امام وسیله انتفاع از شناخت خدا میشود، معرفت امام و حجت الهی یک امر ضروری و لازم بر هر انسان متدین است.
۲- اسلام واقعی منوط بر شناخت امام
شیعه و سنّی به اتفاق از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده اند: «و اَنّ من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة؛[کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹ و قریب به این مضمون ر. ک: صحیح بخاری، ج۵، ص ۱۳؛ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۱و ۲۲، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۵۵؛ مسند ابی داوود، ص ۲۵۹؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۲۴۴؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج ۱، ص ۷۷؛ قندوزی، ینابیع المودة، ص ۱۱۷ ]
و هر کس بمیرد و حال آنکه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است. » بر این اساس شناخت امام شرط اسلام است و اگر کسی بی شناخت امام بمیرد، گویا از اسلام بی بهره بوده است، هر چند مناسک و اعمال اسلام را انجام داده باشد. «امامت» شاهراه بندگی خدا است و آن که در این صراط مستقیم قرارگرفته، کارها و اعمالش در مسیر درست، منطقی و عاقبت به خیری واقع شده است، وگرنه آن اعمال ره به جایی نبرده و کمالی برای او نخواهد آورد.
چنین تأکیدی بر شناخت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نشان از آن دارد که معرفت امام کانون هویت اسلامی و امامت ستون اصلی خیمه دین مبین اسلام است که اعمال اسلامی وابسته به آن است و هر کس که امام را نشناخت، در حقیقت از راه راست و صراط مستقیم باز می-ماند.
در مکتب تشیّع، امام هویت بخش است و معرفت به او مبنایی استوار است؛ به طوری که انسان را از جامعه جاهلی و فرهنگ جاهلی دور میسازد.
۳- قبولی اعمال منوط بر پذیرش ولایت و شناخت حق امام
مسأله ولایت امامان چنان جایگاهی دارد که در روایات گوناگون، شناخت امام از تکالیف و حقوق شمرده شده است؛ آن گونه که امام صادق علیه السلام به ابن ابی یعفور فرمودند: «ثلاث لنا ان ان تطئوا عقبنا و ان تنتظروا عاقبتنا [کافی، ج۲، باب حق المومن لأخیه، ص ۱۷۳، حدیث۹] سه حق بر مردم داریم: یکی اینکه به فضل ما معرفت پیدا کنید، دوم اینکه پیرو ما باشید و سوم اینکه منتظر فرج ما باشید». و یا امام صادق علیه السلام در بیان دیگری پذیرش اعمال را منوط به معرفت ولایت ائمه علیهم السلام دانستند: «لایقبل الله من العباد عملا الا بمعرفتنا [کافی، ج۱، باب نوادر، ص ۱۴۳، ح ۴]
یعنی خداوند از بندگان عملی را نمی پذیرد، مگر به معرفت و شناخت ما. »
براساس این روایات همه اعمال انسان در ظرف معرفت و آگاهی او نسبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ارزش مییابد، به طوریکه اولین حق امام بر ما شناخت مناقب و فضائل آنان، و قبولی اعمال بدون ولایت آنان امکان ندارد و پذیرش ولایت در صورتی امکان دارد که ابتدا معرفت و شناخت حاصل شود.
۴- بایستگی شناخت ولی نعمت
امام واسطه فیض الهی است و آنچه از نعمت-ها به عالم وجود میرسد، به واسطه وجود او است و در این میان انسانها نیز به واسطه وجود او، از انواع نعمتهای الهی بهرهمند میشوند. امام هم در تشریع واسطه است و هم در جنبه تکوین.
«بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض والسماء؛ [مفاتیح الجنان، دعای عدیله] به برکت او به خلق روزی میرسد و به واسطه وجود او زمین و آسمان پابرجا است. »
در فرمایش امام هادی علیه السلام است که وقتی میخواهید امامی را زیارت کنید این گونه بگویید:
«…بکم فتح الله وبکم یختم و بکم ینزّل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه؛[من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۵، ] به واسطه شما خدا آغاز کرد و به شما پایان میدهد و به وسیله شما باران را فرو میفرستد و به واسطه شما نگه میدارد آسمان را که بر زمین نیفتد، جز به اذن او. »
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می-فرماید: «یا علی لو لا نحن ما خلق الله آدم و لاحواء و لا الجنه و لا النار و لا السماء و لا الارض؛ [علل الشرایع، ج۱، ص ۵، ح ۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۵۴، ح۴] ای علی! اگرما نبودیم، خداوند نه آدم و نه حوا را میآفرید و نه بهشت و نه جهنم را و نه آسمان و نه زمین را. »
امام خمینی رحمة الله در توضیح روایت میگویند:
«کلام حضرت رسول صلی الله علیه و آله که فرمود: اگر ما نبودیم خدا آدم را نمی آفرید. … از آن روست که حضرات (ائمه علیهم السلام) واسطههای میان حق و خلق و ربط دهندههای حضرت وحدت محض با کثرت تفصیلی هستند، و در این قسمت از حدیث، وساطت آن حضرات به حسب اصل وجود و اینکه آنان مظهر رحمت رحمانیه ای هستند که افاضه کننده «اصل وجود» است، بیان شده، بلکه [می توان گفت] به حسب مقام ولایت، آنان خود رحمت رحمانیه اند، بلکه آنان (خود) اسم اعظم هستند که رحمان و رحیم تابع آنانند، چنانچه بخش بعدی حدیث یعنی فرمایش حضرت صلی الله علیه و آله: چگونه ما از ملائک برتر نباشیم، بیان واسطه بودن آن حضرات به حسب «کمال وجود» است و اینکه آنان مظهر رحمت رحیمیه ای هستند که کمال وجود به واسطه آن ظهور مییابد. بنابراین، دایره وجود با آنان کامل شده و غیبت و شهود ظهور یافته، و فیض (الهی) در قوس نزول و صعود (وجود) جریان مییابد. »
5- شناخت امام، شناخت خلیفه الهی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «یخرج المهدی و علی رأسه غمامة فیها مناد ینادی هذا المهدی، خلیفة الله فاتبعوه؛ [الف. مصادر خاصه: کشف الغمة، ج۲، ص۴۰۷؛ کفایة الاثر، ص۱۵۱؛ کتاب الغیبة نعمانی، ص۱۰.ب. مصادر عامه: المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۶۴۶ و ص۵۰۲؛ مسند احمد، ج۵، ص۲۷۷؛ مسند الشامیین (للطبرانی)، ج۲، ص۷۲؛ مسند ابن ماجه، ج۲، ص۳۶۷؛ نورالابصار، شبلنجی، ص۱۸۸؛ عقد الدرر، مقدسی سلمی، ص۱۵۲]
هنگامی امام مهدی قیام کردند در حالی که بر سر ایشان قطعه ابری است که ندا کننده ای در آن است که ندا میکند، این همان مهدی است که خداوند بشارت داده خلیفه خدا است پس از او تبعیت و پیروی نمایید. »
و یا در روایت دیگری از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم چنین آمده است: «فاذا رأیتموه فبایعوه و لو حبوا علی الثلج فانه خلیفة الله المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ [خاصه: بحار، ج۵۱، ص۸۷، چاپ بیروت، عامه: کنزالعمال، ج۱۴، ص۲۶۳، حدیث ۳۸۶۵۸، مؤسسه الرسالة، بیروت، متقی هندی، ص۲۶۸، حدیث۷۹ ۳۸۶]
هنگامی که او را دیدید، پس با او بیعت کنید و لو با سینه به روی برف راه بروید تا به او برسید، پس البته او خلیفه خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. »
خلافت الهی توسط انسان کامل فی الجمله مورد پذیرش قرآن و روایات قرار گرفته است [عصاره خلقت، جوادی آملی، عبد الله، ص۳۲] در زیارات هم از حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان خلیفه الهی یاد شده است:
«السلام علیک یا خلیفة الله» [زیارت آل یاسین]، «و خلیفتک فی بلادک» [دعای بعد از زیارت آل یاسین]و «السلام علیک یا خلیفة الله و خلیفة آبائه المهدیّین» [زیارت دیگر حضرت صاحب الامر]و در جای دیگر آمده «خلیفته علی خلقه و عباده» [زیارت استغاثه به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف] و در زیارت مروی از خود حضرت: «و خلفائک فی ارضک الذین اخترتهم لنفسک و اصطفیتهم علی عبادک…. » [زیارت روز جمعه مروی از حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به ابوالحسن ضرّاب اصفهانی]
نکته ها
1- واژه خلیفه به صورت نکره بیان شده است: «انی جاعل فی الارض خلیفة…» [بقره/۳۰: «همانا میخواهم در زمین خلیفه قرار دهم] » بدون آنکه به شخصی اضافه شود.این بدین معناست که انسان خلیفه گوینده سخن قرارگرفته شده است.
2- مقامی که مطلوب ملائکه بود، خلافت الهی است، نه خلافت گذشتگان زمینی، اینکه خداوند مقام مطلوب ملائکه را به انسان بخشید؛ یعنی اینکه انسان، خلیفه الهی شده است.
3- شئون خلیفه قید ندارد، از این فهمیده میشود که انسان در همه شئون خلیفه الهی است.
4- این خلافت به افراد خاص اختصاص ندارد؛ بلکه خلیفه همه افراد است؛ به همین جهت، خلیفه الهی باید به همه ویژگیهای کسانی که بر آنها خلیفه گردیده است، آشنا باشد.
5- همه افراد نمی توانند خلیفه باشند، چون ویژگیهایی که برشمردیم در همه افراد وجود ندارد؛ پس بعضی از افراد مراد هستند. آنان برگزیدگان نوع انسانی هستند.
6- خداوند این جعل را به صورت اسم فاعل «جاعل» اعلام کرده است، نه با صیغههای «سوف أجعل» که بر آینده و «جعلت» که بر گذشته دلالت دارند. و این یعنی اینکه جعل خلیفه از ابتدای آفرینش حضرت آدم علیه السلام تا روز قیامت، در همه زمانها وجود داشته است.
با توجه به آیات و روایات و زیارات وارده از ناحیه معصومین علیهم السلام میتوان گفت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خلیفه الهی میباشند و نه تنها خلیفه الهی هستند، بلکه «به مقتضای اضافه خلافت به اسم مقدس الله، وجود آن حضرت آیت جمیع اسمای حسنای الهی است.
سید مجتبی هاشمی