طرح آمریکایی افغانستان با ویترین گوترش
سایه فرار و سرافکندگی امریکاییها از افغانستان، با اینکه مدت زیادی تلاش شد تا تصویری دیگر از آن ارائه شود، هنوز بر حاکمان کاخ سفید سنگینی میکند. با اینکه برای فرار خود از افغانستان دلایل مالی و امنیتی و هزینههای گوناگون را مطرح کردند، ولی از همان روزهای اول فرار از افغانستان و بهویژه پس از جنگ اوکراین که بر اهمیت جغرافیای سیاسی و امنیتی افغانستان در راهبردهای مرحلهای امریکا افزود، همواره تلاش زیادی از سوی امریکا در جریان بوده است.
هدف امریکا در گام اول این بوده که کشورها و قدرتهای مرتبط با افغانستان از خلأ فرار امریکا بهرهمند نشوند و نتوانند در مناسبات جدید خود با شرایط جدید در افغانستان یا تعاملات منطقهای، تولید فرصت کنند. در گام دوم، امریکا، بهدنبال تبدیل ظرفیتهای طالبان و منطقه، در مسیر فرسایش قدرتهای مرتبط با افغانستان، یعنی ایران، روسیه و چین و راندن ظرفیتهای گوناگون در بیثباتی هوشمند، حضور غیرمستقیم و کمهزینه و پایگاههای بسیار حرفهای محدود بود. امریکا بلافاصله پس از فقدان اشراف اطلاعاتی از طریق پایگاه و فرودگاههای افغانستان، سیستم رهگیر خود را در شمال غربی هند مستقر کرده تا چینیها را کنترل و مدیریت و مهار نماید.
تلاش جدی امریکاییها از طریق ظرفیتهای تروریستی برای واداشتن طالبان به همراهی و توافق جدید با امریکاییها، بهثمر ننشسته و مذاکرات مکرر در قطر و دبی از طریق واسطههای منطقهای و بینالمللی با طالبان، به بنبست رسیده است. طالبان هم در واکنش به مطالبات ویژه امریکاییها، رویکرد افراطی در خصوص اشتغال زنان و تحصیل دختران یا دیگر محدودیتها را در دستور کار قرار داده و در رفتار متقابل امریکاییها شاهد تلاش برای شکاف و دوگانه اعتدال و افراط در مجموعه طالبان بودیم.
تحرکات امریکا راه بهجایی نبرده و از یکسو کشورها و قدرتهای منطقه درحال بسامان کردن اوضاع منطقه و افغانستان هستند و تروریسم داعشی، امیدهای امریکایی را محقق نکرده تا در تاجیکستان و ازبکستان، به پایگاه و حضور امنیتی و اطلاعاتی دست یابند و طالبان هم عقبنشینی نکرده است. اکنون امریکا با شعار جنسیتی و زنان و فریبکاری در بهرهمندی از مبارزه با تروریسم و حقوق بشر و امثال آن، گوترش و سازمان ملل را فعال کرده تا در یک روند ساختارمند در سازمان ملل و شورای امنیت سازمان ملل، مکانیزم و سامانهای را طراحی کنند که هم خاصیت فشار به حاکمان کابل داشته باشد و هم بتواند تعاملات کشورهای منطقهای با افغانستان را مدیریت نماید و نقش اصلی را مجدداً به امریکا در افغانستان بدهد. این بدان معناست که سازمان ملل، یکبار دیگر به بازیچه و ابزاری در مسیر تحقق راهبردهای امریکا و امکانی برای خارج کردن آنها از بنبستهای منطقهای تبدیل شده که با فلسفه اصلی ادعایی در منشور این سازمان مطابقت ندارد.
منبع: روزنامه جوان