ایستادگی اروپا در مقابل آمریکا پیروی از عقل سلیم است
در این یادداشت آمده است که وقتی مکرون خواستار استقلال استراتژیک اروپا از واشنگتن شد، تنها با صدای بلند چیزی را گفت که بسیاری در اتحادیه اروپا و به دنبال تنشهای فزاینده بین آمریکا و چین، بارها بدان اندیشیدهاند.
در این یادداشت چنین اشاره شده است که برخلاف سفر «شولتز»، صدراعظم آلمان به چین که در ماه نوامبر انجام گرفت، سفر اخیر امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، واکنش شدیدی را در میان سران کشورهای غربی و رسانههای جریان اصلی این کشورها به همراه داشت. نویسنده دلیل این اعتراضات را مصاحبه مکرون در مورد مالکیت چین بر تایوان و رویکرد اروپا در قبال ایالات متحده عنوان کرده است.
مکرون در مصاحبه خود گفت: «اروپا باید وابستگی خود به آمریکا را کاهش دهد و از کشیده شدن به رویارویی چین و آمریکا بر سر مالکیت تایوان اجتناب کند. او مدعی شد: «خیلی بد است که فکر میکنیم در جریان تایوان ما اروپاییها باید دنبالهرو آمریکا و از دستور کار ایالات متحده و واکنش بیش از حد چین پیروی کنیم.»
نویسنده معتقد است که برخلاف اخبار رسانهها مکرون به هیچ وجه با حمایت اتحادیه اروپا از تایوان مخالفت نکرد. او فقط گفت که زمان و سرعت واکنش غرب به تهدیدات چین علیه تایوان نباید منحصراً در اختیار آمریکا باشد. به عبارتی کاهش وابستگی اروپا به آمریکا به معنای وجود اتحادیه اروپا با دیدگاه واحد است. با این حال، فقدان دیدگاه مشترک اروپایی در مورد چین ناشی از تعهد کورکورانه برخی از نهادهای اتحادیه اروپا و اعضای این اتحادیه به پیروی از سیاست ایالات متحده بدون بحث در مورد مزیتها و پیامدهای احتمالی آن است.
این یادداشت در ادامه با اشاره به جنگ اوکراین و روسیه چنین مینویسد: «خرد متعارف حکم میکند که اروپا بدون رهبری مستمر آمریکا نمیتواند روسیه را در اوکراین شکست دهد و بنابراین، بهای حمایت مستمر آمریکا از اوکراین این است که اروپا به طرز فکر واشنگتن در مورد چین احترام بگذارد و پایبند باشد». اما با تحولات رابطه چین و آمریکا نباید فراموش کرد که رابطه این دو کشور در مرحله تشدید و بحران قرار دارد و مکرون به سادگی سعی کرد تا حدی عقل سلیم را به کار بگیرد و لذا مستحق انتقاد و بازخورد منفی سران کشورها و رسانههای غربی نیست. گذشته از این موضع قاطعانه چین در قبال تایوان نتیجه یک حرکت امپریالیستی ناگهانی این کشور نیست که هدف آن درهم شکستن دموکراسی در تایوان باشد. این تضاد سیاسی بیشتر نتیجه این واقعیت است که حاکمیت چین بر تایوان تقریباً نیم قرن پیش توسط خود ایالات متحده به رسمیت شناخته شد.
در انتها نویسنده چنین اضافه میکند که مکرون احتمالاً در تلاش است چه به صورت ناشیانه و چه به صورت بیش از حد خودمختار، پوچ بودن سیاست ایالات متحده در قبال چین را در نظر بگیرد.
به اعتقاد نویسنده نباید فراموش کرد که این موضع مشترک آمریکا و اروپا باعث میشود که هر دو طرف به طور مشترک با اعمال حاکمیت پکن بر تایوان که برای چهار دهه قبل خودشان آن را به رسمیت شناختهاند، مخالفت کنند. اما همین مخالفت نیز خطر جنگ با چین و پیامدهای بالقوه و فاجعهبار آن را افزایش میدهد.
منبع: مهرنیوز