راست افراطی خطرناک تر از جنگ در اوکراین برای اروپا
راست افراطی خطرناک تر از جنگ در اوکراین برای اروپا
بعد از وقایع چند سال اخیر و کاهش رشد اقتصادی کشورهای اروپایی ناشی از آنها، افزایش ناآرامی ها در مناطق مختلف جهان و افزایش موج پناه جویان به اروپا و در نتیجه شکل گیری بحران های اجتماعی وافزایش بی کاری، راست افراطی توانست دوباره خود را در این قاره مطرح کند. موضوعی که از گذشته همواره مطرح بود و به ویژه با رویکردهای اسلام هراسی و مخالفت گسترده با پناه جویان و مهاجران که در کشورهای اروپایی وجود داشت و زمینه ساز رشد بهتر راست افراطی شده است. ویژ گی های اصلی راست افراطی را میتوان اینگونه برشمرد: مخالف مهاجران، مخالف نظم و دولت موجود، ضد اتحادیه اروپا،دارای شعار و رویکرد پوپولیستی، تاکید فراوان بر ملی گرایی و ضدیت با اسلام و یهودیت به درجات مختلف در کشورهای مختلف[1] در کنار آن میتوان به نژاد پرستی و اقتدار گرایی و خشونت را نیز قرار داد.
در سالهای اخیر، رأیدهندگان در سراسر اروپا به طور فزایندهای به حمایت از احزاب راست افراطی روی آوردهاند، که گرایشهای ایدئولوژیک آنها به نوعی دیدگاههای بیگانههراسی، تفرقهانگیز و پوپولیستی را ترویج میکنند. حضور آنها امکان پذیرفتن اصول راست افراطی را در سرتاسر چشم انداز سیاسی قاره فراهم کرده است و سایر احزاب را در سراسر این فرآیند تحت تأثیر قرار داده است.
در حالی که لفاظی راست افراطی روایتهای نوستالژیک درباره گذشته اروپایی «شکوهآمیزتر» را برای هدف قرار دادن گروههای جمعیتی مسنتر پیش میبرد، همچنین سعی کرده است که اصول خود را به گونهای تغییر نام دهد که بهطور خاص نسلهای جوانتر را هدف قرار دهد. این شامل شناسایی آنچه برای جوانان اروپایی بیشترین اهمیت را دارد و ترویج آن است. منافع مشترک آنها در پیشنهادهای سیاستی، از جمله حذف مالیات برای افراد زیر سی سال، ارائه کمک های مالی به دانشجویان و افزایش گزینه های مسکن مقرون به صرفه و شعارهایی از این دست است.
نفوذ راست افراطی در کشورهایی که اصلاحات آزادسازی دموکراتیک و جاه طلبانه قابل توجهی در آنها انجام شده است به طور قابل توجهی در حال افزایش است و درک عمیق نوع تأثیری که این امر در هر دو جنبه داخلی و بین المللی داشته است مهم است. این جنبشها وعدههای مبارزات انتخاباتی خود را از دریچهای ناجی طرح میکنند و استدلال میکنند که تلاشهایشان با هدف حفاظت از منافع ملی جوامع مربوطه خود در برابر تهدیدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهانیشدن در پیش گرفته اند و بر همین اساس به دنبال جذب رای مردم هستند[2]. در حال حاضر 39 کشور از 44 کشور اروپایی دارای احزاب راست افراطی در پارلمان خود هستند. در حالی که برخی از این احزاب در برخی کشورها حداقل نمایندگی را به دست آورده اند، برخی دیگر از جمله ایتالیا، سوئد، اتریش و لهستان و آلمان موفقیت های بزرگی را به خود اختصاص داده اند. راست افراطی در سرتاسر اروپا در حال گسترش است و از قضا، هر چه جریان اصلی سیاست در گذشته سعی در نادیده گرفتن جهش آن داشته باشد، به نظر می رسد که برجسته تر می شود. برای مثال در سوئد، دموکراتهای راست افراطی سوئد نیز اکتبر گذشته به قدرت رسیدند و اولف کریسترسسون را به عنوان نخستوزیر جدید این کشور انتخاب کردند. دموکراتهای سوئد به لطف ائتلاف بین سه حزب راستگرای این کشور، میانهروها، لیبرالها و دموکراتهای مسیحی از حمایت پارلمان برخوردار شدند. در پارلمان 349 عضوی، چهار حزب راستگرا اکثریت 176 کرسی را در اختیار دارند. دموکراتهای سوئد کمپینی را در مورد سیاستهای ضد مهاجرت به راه انداختند که در برخی موارد بازتاب روایتهای برتریگونه سفیدپوستان نیز بود. تعداد رای دهندگان در سوئد برای راست افراطی بیشتر جوانان بودند با 22 درصد رای دادن[3]. این به این دلیل است که رای دهندگان جوان سوئدی فعالانه به دنبال حمایت از نامزدهایی بوده اند که راه حل های کوتاه مدت عملی را برای فوری ترین چالش های خود ارائه می دهند، به ویژه از طریق سیاست های مالی جوان محور که شامل کمک های مالی مستقیم است. لفاظیهای راست افراطی بر ترسهای تفرقهانگیز در مورد اینکه چگونه افزایش مهاجرت فرصتهای شغلی را در این کشور از بین میبرد تمرکز داشت و موفقیت آمیز نیز بود. این موضوع یک چالش بزرگ برای اتحادیه اروپا خواهد بود که سوئد به عنوان یک عضو آن به سمت راست افراطی و احتمالا تلاش برای جدایی از آن خواهد کرد، هرچند در حال حاضر به علت جنگ در اوکراین سوئد به خوبی اهمیت همگرایی را درک کرده است اما بنظر این موضوع میتواند در آینده محل چالش جدی باشد.
در حالی که شناسایی عوامل خاصی که بیشترین تأثیر را بر ظهور احزاب راست افراطی در کشورهای اروپایی داشته اند، چالش برانگیز و دشوار است، تهدید تصور شده «دیگری» به طور برجسته در شاخه های مختلف گفتمان ملی در سرتاسر قاره نمایان است. سیاستهای مختلف اقتصادی نیز شکاف بین نخبگان ممتاز از یک سو و بخشهای آسیبپذیرتر جامعه از سوی دیگر را افزایش داده است که تأثیر آن تنها با همهگیری و جنگ در اوکراین تشدید شده است. این بحران مضاعف به مروجین راست افراطی فرصتی داده است تا از ترس و نارضایتی کوتاه مدت شهروندان عادی استفاده کنند و خود را به جریان اصلی تبدیل کنند. بخش قابل توجهی از طبقه کارگر صنعتی اروپا، که به طور تاریخی از احزاب چپ متعارف حمایت کرده است، معتقد است که افزایش جریان مهاجرت می تواند به طور مستقیم امتیازات و مزایای موجود آنها را تهدید کند. راست افراطی بر همین ترس سوار شده و با توجه به شرایط نابسامان اقتصادی فعلی میتواند دستاوردهای بزرگ دیگری برای خود به ارمغان آورد.
اگر حاکمان و نخبگان فعلی اروپا به دنبال چرایی و علت این رشد روز افزون و تغییرات جامعه اروپا نباشند، به زودی با اروپایی تکه تکه شده و چند پاره و احتمالا غیر متحد رو به رو خواهند شد و سالها تلاش برای همگون سازی و جهانی شدن بی اثر خواهد شد.
[1] International study jurnal,vol18,2022
[2] . Carter, E. (2018). Right-wing extremism/radicalism: reconstructing the concept. Journal of Political Ideologies 23(2)
[3] www.reuters.com