دستان به خونآلوده!
در کنار آن، فعالان حقوق بشر بارها به نقش غیرمستقیم دولت بریتانیا در تشدید خشونت در منطقه اشاره کردهاند. بسیاری از این فعالان معتقدند که بریتانیا با حفظ حمایت خود ، چه از منظر سیاسی و چه اقتصادی،از اسرائیل، شرایطی را ایجاد میکند که در آن حقوق شهروندان فلسطینی به طور مکرر زیر پا گذاشته میشود.

ریشههای تاریخی دخالت بریتانیا در مناقشه اسرائیلی-فلسطینی به اعلامیه برجسته بالفور در سال 1917 برمیگردد که به طور عمیقی آینده منطقه را شکل داد. این اعلامیه که حمایت بریتانیا از "ایجاد یک خانه ملی برای مردم یهود" در فلسطین را به تصویر میکشید، زمینهساز تحولات بعدی شد که همچنان بر تحولات منطقه معاصر تأثیر میگذارد. در دوران قیمومت بریتانیایی (1920-1948)، این سیاست موجب مهاجرت قابل توجه یهودیان به فلسطین شد و ساختارهای اداری ایجاد گردید که بعدها اساس نهادهای دولتی رژیم اسرائیل را رقم زد. تأثیر پایدار این تصمیم تاریخی در جابجایی مستمر فلسطینیان مشهود است، بهطوری که آمارهای جاری سازمان ملل نشان میدهد بیش از 5.9 میلیون پناهنده ثبت شده وجود دارد. این تصمیم تاریخی الگوهای نفوذ و مداخلهای را ایجاد کرد که سیاست بریتانیا در منطقه را بیش از یک قرن تحت تأثیر قرار داده و میراثی از چالشهای سیاسی و انسانی پیچیده به جا گذاشته است که تا به امروز ادامه دارد.
در دهههای پس ازتشکیل رژیم، بریتانیا نه تنها ساختار ژئوپولیتیکی خاورمیانه را شکل داد، بلکه به حمایت مداوم از اسرائیل نیز ادامه داد. یکی از جنبههای بارز این حمایت، همسویی سیاسی و نظامی است که در مجامع بینالمللی، به ویژه در شورای امنیت سازمان ملل نمایان است. دولت بریتانیا بارها در مناظرات مختلف از اسرائیل حمایت کرده و گاهی زمینه برای تصویب قطعنامههایی را فراهم آورد که اقدامات نظامی یا گسترش حمایت از این متحد را به همراه داشته است[1].
همچنین، حمایت نظامی بریتانیا از اسرائیل در دهههای اخیر بهطور مداوم ادامه یافته و از طریق فروش گسترده اسلحهها، انتقال فناوری و حمایت دیپلماتیک در محافل بینالمللی تجلی پیدا کرده است. بین سالهای 2020 تا 2024، صادرات اسلحه بریتانیایی به اسرائیل بیش از 442 میلیون پوند بوده است که شامل اجزای هواپیماهای جنگی، سیستمهای موشکی و تجهیزات جنگ الکترونیک میشود. توافقنامههای همکاری دفاعی امضا شده در سال 2023، همکاریهای نظامی را از طریق تمرینهای مشترک آموزشی و اشتراکگذاری اطلاعات گسترش دادند.[2]
منتقدان استدلال میکنند که این حمایت مداوم و سیستماتیک، حمایت نظامی غیرمستقیمی است که به دولت رژیم توان میدهد تا عملیاتهایی را اجرا کند که منجر به از دست دادن جان فلسطینیان و افزایش تنشها در سرزمینهای اشغالی میشود. علاوه بر آن، حمایت لندن به عنوان بخشی از شبکهای پیچیده از اتحادها تلقی میشود که امکان ادامه سیاستهای تهاجمی علیه فلسطینیان را فراهم میآورد؛ الگویی که حتی با افزایش نگرانیهای بشردوستانه، همچنان پابرجاست.
در کنار آن، فعالان حقوق بشر بارها به نقش غیرمستقیم دولت بریتانیا در تشدید خشونت در منطقه اشاره کردهاند. بسیاری از این فعالان معتقدند که بریتانیا با حفظ حمایت خود ، چه از منظر سیاسی و چه اقتصادی،از اسرائیل، شرایطی را ایجاد میکند که در آن حقوق شهروندان فلسطینی به طور مکرر زیر پا گذاشته میشود. آنها میگویند این حمایت،چارچوبی را ایجاد کرده است که سیاستهای تهاجمی، استفاده بیرویه از نیرو و ادامه اشغال نظامی را عادی میسازد. این دیدگاه، نقدی بر ناتوانی لندن در آشتی دادن محکومیتهای علنی خود نسبت به تلفات غیرنظامی با تصمیمات پشتصحنهاش است که یکی از طرفین در مناقشات را توانمند میکند. تنش میان این مواضع متناقض نمایانگر سیاست دوگانه غرب است؛ سیاستی که در آن علناً خشونت را محکوم میکنند اما به طور پنهانی روندهایی را حمایت میکنند که زمینه بروز خشونت و ظلم را فراهم میآورد.[3]
در واقع این مواضع دوگانه بیش از آنکه به نفع بریتانیا تمام شود، اعتبار آنها را در نظام بین الملل و نزد نهادهای حقوق بشری تضعیف میکند. این مسئله در طولانی مدت بر اعتبار دولتهای غربی نیز اثر گذاشته و جوامع غربی از بعد از ۷ اکتبر این موضوع را بهتر متوجه شدند که منافع و قدرت بر انسانیت و اخلاق نزد دولتهایشان اولویت دارد.
در نهایت، منتقدان استدلال میکنند که حمایت همهجانبه و مداوم بریتانیا از اسرائیل را نمیتوان از اهداف استراتژیک وسیعتر این کشور جدا دانست، هدفهایی که به تحکیم قدرت در نظام بینالمللی منجر میشود. از دید برخی، حمایت از اسرائیل صرفاً به عنوان اتحاد مبتنی بر ارزشها یا منافع امنیتی تلقی نمیشود، بلکه گامی حسابشده در جهت حفظ نفوذ و قدرت بریتانیا در عرصه جهانی است. در این چارچوب، حمایت از اسرائیل نه تنها به عنوان یک سیاست خارجی بلکه به عنوان بخشی از تلاشهای جامع برای حفظ موقعیت استراتژیک بریتانیا در نظام بینالملل در نظر گرفته میشود. در واقع بریتانیا به دنبال این است که بتواند نفوذ خود را در مناطق مختلف جهان داشته باشد و در منطقه جنوب غرب آسیا رژیم اسرائیل میتواند نقش یک ابزار مهم را برای این کشور ایفا کند تا از طریق آن بتواند به اهداف منطقهای خود برسد. با اینحال این اقدامات و رویکردها هزینههایی نیز برای دولت بریتانیا به همراه داشته و دارد و باید منتظر ماند و دید که این هزینه فایده تا کجا برای آنها سودآور است و همچنان این سیاست دوگانه را ادامه میدهند.