آیا آمریکا توان مدیریت طوفان الاقصی را دارد؟!
رژیم صهیونیستی از ابتدای اعلام موجودیت نامشروع خود، پشت سر آمریکا در منطقه غرب آسیا پنهان شده و به شدت از برداشتن این سپر حمایتی میترسد. این مسئله را به خوبی میشود در تحلیلها و خروجی یادداشتهای اتاقهای فکر و اندیشکدههای صهیونیستی در فلسطین اشغالی و آمریکا مشاهده کرد. همه آنها میگویند رفتن آمریکا برابر است با نابودی اسرائیل.
رژیم صهیونیستی از ابتدای اعلام موجودیت نامشروع خود، پشت سر آمریکا در منطقه غرب آسیا پنهان شده و به شدت از برداشتن این سپر حمایتی میترسد. این مسئله را به خوبی میشود در تحلیلها و خروجی یادداشتهای اتاقهای فکر و اندیشکدههای صهیونیستی در فلسطین اشغالی و آمریکا مشاهده کرد. همه آنها میگویند رفتن آمریکا برابر است با نابودی اسرائیل.
به این ترتیب، آمریکا طی سالهای گذشته سعی کرد اعراب را با رژیم اسرائیل آشتی دهد. تلاش برای توافق سازش اعراب و عادی سازی روابط اعراب با رژیم صهیونیستی، بهمثابه یک رویداد بسیار مهم، بر روندهای محیط داخلی، منطقهای و فرا منطقهای تأثیرگذاشت.این رویداد مهم، منشأ تحولاتی در منطقه، بهویژه در حوزهی مقاومت و بیداری اسلامی شد و به اتحاد هر چه بیشتر این کشورها با نیروهای مقاومت و تشدید روند مبارزه با رژیم صهیونیستی انجامید.
این مسائل را اگر در کنار واقعیتهای میدانی منطقه غرب آسیا قرار بدهیم متوجه خواهیم شد در طول دهههای گذشته که آمریکا در این منطقه حضور گسترده نظامی و امنیتی داشته است نه تنها محور ضدصهیونیستی ضعیف نشده، بلکه بر توانمندیهای مختلف آنها افزوده شده است. جبهه مقاومت به یک جمع بزرگ از ملیتهای مختلف در مقابل صهیونیستها و دوستان شان تبدیل شده است که تقریباً پیروز همه منازعات و جنگهای اخیر بودهاند.
لذا هزینههای آمریکا برای حمایت از رژیم اشغالگر افزایش یافته است. علاوه بر این ایالات متحده با موج جدیدی از استکبارستیزی و مواضع ضدآمریکایی در کشورهای منطقه غرب آسیا مواجه شده است، ترورشهدای مقاومت شهید سلیمانی و ابومهدی و همراهانش نیز این روند را سرعت بخشید.
اکنون نیز گروههای مقاومت فلسطینی تمام سامانه های دفاعی و امنیتی این رژیم را مختل کرده و عملیات بزرگ طوفان الاقصی را رقم زدهاند. به همین دلیل باید نگاه واقعبینانه و البته آیندهنگرانهای در مورد مواضع، رفتارها و گفتارهای حامی اصلی رژیم صهیونیستی یعنی ایالات متحده، نسبت به وقایع اخیر داشت.
ایالات متحده درروز اول درگیری حماس با رژیم صهیونیستی اعلام کرد از رژیم صهیونیستی به طور همه جانبه حمایت میکند. در این راستا «لوید آستین» وزیر دفاع آمریکا از انتقال ناو هواپیمابر «یو اس اس جرالد آر فورد» آمریکا در حمایت از اسرائیل به شرق مدیترانه خبر داد. آستین در بیانیهای عنوان کرد که ایالات متحده در صورت لزوم نیروهای آماده و مجهزی را در سطح جهانی برای تقویت بیشتر وضعیت بازدارندگی به منطقه میفرستد. وی افزود: علاوه بر تمام این موارد، دولت بایدن به سرعت تجهیزات و منابع اضافی دیگری را نیز در اختیار نیروهای اسرائیل قرار خواهد داد.[1]
در تحلیل این اظهارت میتوان گفت از آنجا که بایدن در داخل آمریکا به دلیل رقابتهای حزبی با چالشهای داخلی روبروست و در خارج نیز درگیر جنگ با اوکراین است، تمایل ندارد درگیریهای بین رژیم صهیونیستی و فلسطین به سایر نقاط منطقه غرب آسیا کشیده شود و در واقع عملیات حماس تبدیل به جنگ منطقه ای علیه رژیم صهیونیستی ود چرا که آمریکا در جبهههای دیگری درگیر است و نمیخواهد بر هزینههای موجودش هزینه دیگری بیفزاید.
بنابراین، از آنجا که همواره موجودیت رژیم اسرائیل برای آمریکا مسئلهای حیاتی بوده است به نظر می رسد این اقدام آمریکا در واقع تلاشی برای ایجاد بازدارندگی و موازنه در منطقه و جلوگیری از ورود بازیگران دیگری مانند ایران و حزب الله به جنگ با رژیم صهیونیستی است.
همچنین پس از آنکه لیندسی گراهام سناتور ارشد جمهوری خواه در تهدیدی آشکار گفت که :«در صورتی که حزب الله وارد جنگ علیه اسرائیل شود، آمریکا به سراغ ایران میآید و چهار پالایشگاه اصلی ایران را هدف قرار میدهد تا کسب و کار ایران را فلج کند».[2] وزیر امور خارجه آمریکا در مورد نقش ایران در درگیریها گفت: «با وجود روابط قدیمی بین حماس و تهران، هیچ مدرکی مبنی بر اینکه ایران پشت حمله نیروهای حماس به اسرائیل است، نمی بیند. "آنتونی بلینکن" گفت که حمله شنبه به اسرائیل بدترین حمله از سال 1973 تاکنون بوده است. وی آن را یک "اقدام تروریستی" توصیف و تاکید کرد امریکا تمام تلاش خود را انجام می دهد تا اطمینان حاصل کند جبهه دیگری از جمله با حزب الله لبنان در این درگیری ظاهر نمی شود».[3]
با تأمل بر این اظهار نظرها میتوان گفت برای آمریکاییها با وجود پروپاگاندای رسانهای و نفوذ بر رسانههای پرمخاطب بین المللی، انداختن مسئولیت عملیات حماس به عهده ایران کار سختی نیست. اما آمریکاییها به خوبی میدانند که جبهه مقاومت در این جنگ دست برتر را دارد و اگر درگیری بین حماس و رژیم صهیونیستی ابعاد گستردهتری پیدا کند نه تنها موجودیت رژیم صهیونیستی بلکه آمریکا را با چالشهای جدی روبرو می کند. بنابراین، بنظر می رسد که آمریکاییها به هیچ وجه تمایل ندارند طرفهای سومی هم وارد این جنگ شوند و به دنبال آن هستند که علاوه بر کمک تسلیحاتی به رژیم صهیونیستی، با کنشهای رفتاری و گفتاری خود جنگ را طوری مدیریت کنند که احتمال گسترش بحران و تهدید منافعشان در منطقه کاهش یابد. البته باید دید در روزهای بعد چه تحولات و کنشهایی توسط رژیم صهیونیستی و بازیگران دیگر حامی این رژیم رقم میخورد و آمریکاییها توان مدیریت تحولات در رژیم اشغالگر را دارند یا مجبور میشود با طناب رژیم صهیونیستی به چاه دیگری بیفتند؟!
1.
2. https://www.foxnews.com/
3. https://www.asriran.com/fa/news/910624