پاتک دیپلماتیک چینی‌ها به کاخ سفید

مارس 15, 2023 - 16:39
پاتک دیپلماتیک چینی‌ها به کاخ سفید
  اگرچه مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا در مواضع اعلامی خود، از  انعقاد توافق اخیر میان تهران و ریاض با واسطه‌گری پکن استقبال کرده‌اند اما نارضایتی شدید بایدن و همراهانش از نقش‌آفرینی خاص چینی‌ها در این معادله غیرقابل‌انکار است. ایندیپندنت در این خصوص اذعان کرده است :«این تحول ( توافق تهران-ریاض) دارای بعدی است که مقام‌های آمریکایی در واشنگتن را سخت مضطرب می‌کند: نقش چین به‌عنوان میانجی صلح در منطقه‌ای که برای مدت‌ طولانی محل نفوذ آمریکا بوده است.»

 ساده‌سازی ماجرا از سوی آمریکا

در این خصوص ، مقامات آمریکایی بار دیگر به ساده سای ماجرا روی آورده‌اند. جان کربی، سخنگوی امنیت ملی کاخ سفید، پس از اعلام خبر گفت:باوجوداینکه واشنگتن به‌طور مستقیم در مذاکرات دخالت نداشت، اما عربستان سعودی مقام‌های آمریکایی را در جریان قرار می‌داد. بااین‌حال، حتی برخی سناتورهای آمریکایی نیز این اظهارات را توجیهی طبیعی در قبال انفعال دیپلماتیک واشنگتن در قبال روابط جدید تهران -ریاض قلمداد کرده‌اند. ممکن است برخی استدلال کنند که آمریکا از سوی عربستان سعودی در جریان این توافق بوده است ، اما «محوریت یک بازیگر» با«مطلع بودن آن» به‌کلی متفاوت است! بدون شک مسئولین وزارت خارجه آمریکا و کاخ سفید نسبت به عادی‌سازی روابط دوجانبه تهران -ریاض (حتی در سطح تنش‌زدایی )  و فراتر از آن ، نقش‌آفرینی خاص چینی‌ها در واسطه‌گری میان دو قدرت منطقه‌ای، دید مثبتی ندارند و موافقت آن‌هاصرفا از سر نوعی «جبر راهبردی» بوده است. این جبر راهبردی ، ناظر بر فقر راهبردی واشنگتن در منطقه غرب آسیا و کاهش قدرت مانور بین‌المللی آن بوده است. این فقر راهبردی، سبب شده است تا آمریکا نه قدرت ترسیم راهبردهای مؤثر و نه قدرت تطبیق تاکتیک‌ها و رفتارهای خود با واقعیات جاری در جهان امروز را داشته باشد.این همان نقطه‌ضعفی است که چینی‌ها از آن به بهترین نحو ممکن استفاده کرده‌اند.

 پیام واسطه‌گری چینی‌ها برای واشنگتن

از سوی دیگر، واسطه‌گری چینی‌ها در توافق اخیر تهران-ریاض نوعی پاتک دیپلماتیک به آمریکا محسوب می‌شود. چینی‌ها پس از رد طرح۱۲ماده‌ای صلح پکن در جنگ اوکراین (از سوی اعضای ناتو) درصدد یک مانور دیپلماتیک در نظام بین‌الملل بودند که واسطه‌گری در انعقاد توافق تهران -ریاض این فرصت را برای چینی‌ها فراهم ساخت. بی‌دلیل نبود که در جریان سفر اخیر رئیس‌جمهور کشورمان به چین، مقامات ارشد این کشور طرح پیشنهادی واسطه‌گری میان تهران و ریاض را (با هماهنگی قبلی مقامات سعودی) ارائه کردند و این پیشنهاد، با موافقت تحسین‌برانگیز کشورمان مواجه شد. هدف اصلی اعضای ناتو (و در رأس آن‌ها آمریکا) از مخالفت با طرح اخیر ۱۲ ماده‌ای چینی‌ها، تصویرسازی غیردیپلماتیک و تهدید محور از پکن در نزد افکار عمومی دنیا بود. وزارت خارجه آمریکا در حوزه دیپلماسی عمومی، فعالیت زیادی طی ماه‌های اخیر در این خصوص صورت داده بود اما اقدام اخیر چینی‌ها، این تصویر ساختگی را بر هم زده است!

اکنون دولت بایدن نه‌تنها هزینه‌های هنگفتی که صرف تصویرسازی کاذب و انحرافی از تهران و پکن کرده را بربادرفته می‌بیند، بلکه با شماتت جمهوری‌خواهان و حتی برخی هم‌حزبی‌هایش بابت ناتوانی در تشخیص اولویت‌های راهبردی و تاکتیکی واشنگتن در نظام بین‌الملل مواجه شده است! ساده‌سازی صحنه توسط وزارت خارجه آمریکا یا سکوت در برابر شکست دیپلماتیک کاخ سفید ، نمی‌تواند بایدن را از این مهلکه خارج سازد!

 توافق ایران و عربستان سعودی با واسطه‌گری چین، در دوران رئیس‌جمهوری در آمریکا رخ می‌دهد که  همواره مدعی تسلط  تئوریک و عملیاتی بر حوزه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل بوده است.

 حقیقتی به نام افول آمریکا

واقعیت امر این است که انعقاد توافق اخیر میان تهران و ریاض با واسطه‌گری چین، نقطه آشکارساز افول قدرت آمریکا در نظام بین‌الملل و پایان نظام تک‌قطبی می‌باشد! این بار،دیگر مقامات غربی نمی‌توانند از توهم نظام تک‌قطبی سخنی به میان بیاورند. افول قدرت ایالات‌متحده آمریکانه‌تنها مناسبات پی‌ریزی شده قبلی غرب را در هم می‌ریزد،بلکه نیاز اتحادیه اروپا و سایر کشورهای صنعتی جهان به تدوین فوری استراتژی «گذار از آمریکا» را پررنگ‌تر می‌نماید.در ابتدای هزاره سوم،چهار پروسه «پررنگ شدن ناسیونالیسم اروپایی»، «میل به انحلال ناتو»،«رشد آنارشیسم نظامی و سیاسی در غرب »و«میل به گذار از آمریکا» به‌صورت موازی با یکدیگر شکل‌گرفته‌اند.قطعا نه دموکرات‌ها و نه جمهوری‌خواهان آمریکایی قدرت مواجهه با این واقعیت مطلق را نداشته و در آینده نیز نخواهند داشت. به عبارت بهتر، سیاست‌گذاری‌های تاکتیکی و حتی راهبردی جدید در کاخ سفید قدرت تغییر واقعیات جاری در حوزه روابط بین‌الملل را ندارد. بی‌دلیل نیست که طی سال‌های گذشته افرادی مانند جیمی کارتر، برژینسکی، کلینتون و … بارها از پایان دوران تک‌قطبی سخن به میان آورده‌اند.

در این میان پروسه «گذار از آمریکا»نسبت به پروسه‌های دیگر حالتی «غالب» دارد.یعنی  حتی غرب در ناخودآگاه خود به این نتیجه رسیده است که باید سرمایه‌گذاری بلندمدت روی قدرت کاخ سفید را متوقف سازد و بنابر اقتضای زمان،مخالفت‌هایی را با واشنگتن بروز دهد. این مسئله خود را در میان متحدان منطقه‌ای آمریکا در غرب آسیا مانند عربستان سعودی و امارات نیز نشان داده است. فارغ ازآنچه در داخل جهان غرب می‌گذرد، در دیگر مناطق دنیا و مخصوصا در غرب آسیا نیز شاهد شکست‌های پی‌درپی ایالات‌متحده آمریکا،متحدان و عمال واشنگتن هستیم.

 امروز کشورهای سوریه، عراق،یمن، لبنان، بحرین و… به نمادهای عینی شکست واشنگتن در منطقه غرب آسيا تبدیل‌شده‌اند. بی‌دلیل نیست که بسیاری از تئوریسین‌ها و استراتژیست‌های آمریکایی از مقامات کاخ سفید خواسته‌اند تا حقیقتی غیرقابل‌انکار به نام «افول قدرت آمریکا» و « پایان دوران نظام تک‌قطبی» را بپذیرند. بدون شک هراندازه آمریکا  در این خصوص تأخیر و اهمال کند، هزینه‌های شکست این کشور  به‌صورت تصاعدی در جهان افزایش خواهد یافت.موضوعی که در حال حاضر نیز شاهد آن هستیم.

منبع: رسالت