شکوه رقبا، افول اروپا؟
شکوه رقبا، افول اروپا؟
اروپا همواره خود را یکی از قدرتهای مهم در نظام بین الملل می بیند و برای حفظ این جایگاه از هیچ تلاشی دریغ نکرده است. از پذیرش مهاجران درسال۲۰۱۶ و تلاش برای حل مناقشات منطقه ای و بین المللی در عرصه های مختلف مانند پرونده هسته ای ایران تا تلاش برای ایجاد یک تلاش جمعی در حل بحران آب و هوایی، همگی گویای این مطلب هستند که اروپا به دنبال حفظ نقش راهبردی خود است. اما آیا اروپا میتواند همچنان یک بازیگر کلیدی و قابل اتکا باشد؟
مهمترین مسئله ای که دول اروپایی به خوبی نسبت به آن آگاهی دارند اهمیت حفظ اتحادیه اروپا است که به عنوان یک قدرت اثر گذار فعالیت میکند و اگر این اتحادیه از بین برود قدرت چانه زنی و نفوذ کشورهای عضو آن به شدت کاهش می یابد. بنابراین اولین تلاش و اولیت آنها حفظ اتحادی است که هر روز شکننده تر از دیروز است و به خصوص با خروج بریتانیا این شکنندگی و شکاف میتواند گسترده تر شود.
درحالیکه اروپا در حال گذراندن دوران پسا کووید بود و اقتصاد قاره در یک روند رو به رشد مناسب قرار گرفته بود، مصیبتی جدید گریبانگیر آنها شد و آن جنگ اوکراین و روسیه بود. این جنگ اثرات عمیقی در کل اروپا به جا گذاشته است که احتمالا تا سالها پس از جنگ نیز باقی خواهند ماند.
بنظر مهمترین اتفاقی که برای اروپا رخ داده است، کاهش ضرب آهنگ رشد آن در زمینه های مختلف اقتصادی و فناوری است، این مسئله زمانی اهمیت بیشتری می یابد که سرعت رشد رقبای اصلی آنها یعنی ایالات متحده و چین بیشتر از آنها است. برای نمونه اقتصاد اروپا درسال۲۰۲۲ تنها هفت وچهار دهم درصد از کل اقتصاد دنیا را در اختیار داشته است که هرچند نسبت به چین نیم درصد کمتر است اما در مقابل ایالات متحده که۱۱درصد را در اختیار داشته است، اختلاف بسیار زیادی است. این رقم احتمالا اگر به صورت کشور به کشور مقایسه شود، فاصله اقتصادی بیشتر از این ها خواهد بود[1].
در کنار این موضوع افزایش قدرت خرید مردم و کاهش تورم در ایالات متحده به طرز چشم گیری اصلاح شده به طوریکه این کشور توانسته است در کمتر از یکسال بیش از۶٪ تورم را کاهش دهد و روند اقتصادی کشور را به رشد۲٪ برساند و در مقابل اروپا تنها توانسته است تورم را به صورت میانگین ۲٪ کاهش دهد و رشد اقتصادی اتحادیه اروپا تنها ۱٪ بوده است. این آمار به معنای کاهش معنادار نرخ بیکاری در آمریکا است که به زیر۳٪ رسیده است اما در اروپا تقریبا ۸٪ است[2]. این به معنی افزایش رضایت عمومی از عملکرد دولت در ایالات متحده است و در مقابل افزایش نارضایتی اروپاییان. شاید بتوان اینگونه گفت که اروپا با درگیر شدن در جنگ اوکراین در حال تحمل فشار سنگین اقتصادی است، به ویژه در حوزه انرژی که این روزها دیگر بیشتر به آمریکا وابسته است[3]، و این خود میتواند یکی از دلایل رشد اقتصادی آمریکا باشد که توانسته بازار انرژی اروپا را خیلی راحت به دست آورد.
تحریم های سنگین روسیه توسط اروپا که معاوضات اقتصادی فراوانی با آن داشتند و به نوعی در یک درهم تنیدگی اقتصادی بودند، پیامدهای بسیار سنگینی برای اروپا نسبت به دیگران داشت به ویژه ایالات متحده و چین. در واقع با کاهش رشد اقتصادی، افزایش هزینه های جاری و البته بحران پناهندگان اوکراینی برای اروپا، هزینه های این دولتها باید صرف بقا و تلاش برای حفظ اتحادیه و جلوگیری از فروپاشی شود، در حالیکه در همین شرایط آمریکا میتواند با فراغت بال به سرمایه گذاری در حوزه های لبه فناوری(های تک) بپردازد و این بار در زمینه های فناوری فاصله خود را با رقبا به صورت معنا داری افزایش دهد و به تنهایی تبدیل به قطب اصلی تکنولوژی در جهان شود. شاید کمی اغراق آمیز باشد اما بنظر میرسد اروپا درخط مقدم جنگی ایستاده که شاید خیلی در شکل گیری آن نقشی نداشته است و اکنون به صورت اجباری باید بحنگد و رقبای آن به خوبی از این فرصت پیش آمده برای پیشی گرفتن از آنها استفاده میکنند و با استفاده از ضعف ها و نیازهای اروپا به دنبال کسب منافع و حرکت به سمت رونق اقتصادی هستند، آنها با درآمدها، پولها و ترس های مردم اروپا اقتصاد خود را از رکود خارج میکنند و البته پس از جنگ کاملا سخاوتمندانه طرحی مانند طرح مارشال برای بازسازی و کمک به دوستانشان ارائه میدهند تا این روابط پایدار و قابل اعتماد باقی بماند!
[1] data.worldbank.org
[2] tradingeconomics.com
[3] Cnn.com