دستگیری یک نماینده پارلمان اردن به اتهام قاچاق سلاح به فلسطین اشغالی چه معنایی دارد؟

آوریل 27, 2023 - 17:41
دستگیری یک نماینده پارلمان اردن به اتهام قاچاق سلاح به فلسطین اشغالی چه معنایی دارد؟
دستگیری یک نماینده پارلمان اردن به اتهام قاچاق سلاح به فلسطین اشغالی چه معنایی دارد؟

هنوز جزئیات کامل و دقیق دستگیری «عماد العدوان» نماینده پارلمان اردن توسط نظامیان رژیم‌صهیونیستی آشکار نشده است. گرچه صهیونیست‌ها منبع قابل اطمینانی نیستند اما حتی اطلاعات انتشاریافته درباره دلیل دستگیری این نماینده پارلمان اردن نیز مخدوش و کمی دور از واقعیت است. در یک نمونه صهیونیست‌ها این نماینده را متهم به قاچاق سلاح و 100 کیلوگرم طلا به سرزمین‌های اشغالی کردند اما علی‌رغم نمایش سلاح‌ها، طلاهای ادعایی به نمایش درنیامده است. همچنین مشخص نیست نماینده اردنی با توجه به بازرسی‌های صورت‌گرفته در مرز، به چه دلیل این میزان از سلاح و طلا را در خودروی خود جاسازی کرده است. اگر او از مصونیت سیاسی برخوردار بوده -که به نظر نمی‌رسد این‌گونه باشد- هرچند ضبط محموله امکان‌پذیر است اما دستگیری و صحبت از محاکمه ممکن نیست؛ اقدامی که صهیونیست‌ها تا اینجا انجام داده‌اند و در پی محاکمه العدوان هستند.

به دلیل آشکار نبودن جزئیات این ماجرا، بررسی این اتفاق بدون شناخت دقیق از رویکردهای این نماینده دشوار است. با فرض ادعای صهیونیست‌ها درباره قاچاق سلاح، باید برای این سوال پاسخ یافت که آیا این سلاح‌ها قرار بوده به دست گروه‌های مقاومت برسد یا اینکه العدوان با هدف کسب درآمد دست به چنین اقدامی زده است. تجارت اسلحه در سرزمین‌های اشغالی درآمد بسیار زیادی دارد. به‌عنوان مثال، تپانچه‌های نسل چهارم و پنجم گلاک که پیشرفته‌ترین تپانچه‌های موجود در بازار هستند و هرکدام حدود 2 هزار دلار قیمت دارند، در سرزمین‌های اشغالی تا قیمت 15 هزار دلار فروخته می‌شوند. یا یک تفنگ M16 که معمولا به قیمت چند هزار دلار فروخته می‌شود، در این بازار می‌تواند تا 35 هزار دلار فروخته شود. اگرچه‌ انگیزه نماینده پارلمان اردن از اقدامی که صهیونیست‌ها مدعی آن هستند، مشخص نیست اما درنهایت انتقال سلاح به سرزمین‌های اشغالی، به دست فلسطینیان می‌رسد و از نظر نتیجه این کار مثبت است.

سال گذشته ارتش رژیم‌صهیونیستی ادعا کرد که در سال 2022 تقریبا 300 سلاح کشف کرده است. سال پیش از آن صهیونیست‌ها موفق شدند تنها در یک مورد 43 سلاح به ارزش تقریبی یک میلیون دلار را کشف کنند. آنها مدعی بودند مقاومت لبنان در پشت‌پرده قاچاق این تسلیحات از طریق اردن قرار داشته است. هرچند قاچاق تسلیحات از تمام مرزهای فلسطین اشغالی انجام می‌شود اما بررسی‌ها نشان می‌دهد قاچاق سلاح به کرانه باختری بیشتر از سمت اردن انجام می‌شود زیرا تنها کشوری است که با کرانه باختری هم‌مرز است. حالا صهیونیست‌ها به یک نماینده پارلمان اردن این اتهام را زده‌اند. در این باره نکاتی وجود دارد.

1- اگر نماینده پارلمان اردن به دلیل روحیه اسلامی و عربی دست به ارسال سلاح برای فلسطینیان زده است، این مساله نشان می‌دهد غرب برای حفاظت از رژیم‌صهیونیستی دیگر نمی‌تواند دلخوش به ساختارهایی باشد که در قالب رژیم اردن بر این کشور حاکم ساخته است. آمریکا دلخوش به دولت اردن است که به این کشور قول داده از رژیم‌صهیونیستی حفاظت کند اما اعضای این حکومت خود در نقض امنیت رژیم صهیونیستی دخیل شده‌اند.

این وضعیت امروزه گریبانگیر نمونه‌های مشابه دیگری نیز شده‌ است. اعضای تشکیلات خودگردان و سرویس‌های امنیتی آن که ماموریت اصلی‌شان حفاظت از صهیونیست‌هاست، به دلیل تغییر نگاه، بارها دست به انتقام مسلحانه علیه صهیونیست‌ها زده‌اند. عملیات «خیری علقم» عضو سرویس‌های امنیتی گروه فتح در به هلاکت رساندن 9 صهیونیست در شهر قدس در شامگاه 7 بهمن 1401 یکی از مصادیق این تغییرات است. تقویت روحیه اسلام‌گرایی و مقاومتی می‌تواند همانند سیلی بنیان‌برافکن در برابر این ساختارها باشد.

2- بازار اسلحه در داخل سرزمین‌های اشغالی به چند دلیل بسیار شکوفاست. در مناطق صهیونیست‌نشین، بسیاری از ساکنان نظامی بوده و با توجه به فاصله کم محل زندگی‌شان با کشورهای عربی و مناطق فلسطینی‌نشین، نگران هستند در صورت بروز یک جنگ ناگهانی، دشمن به آنان دست پیدا خواهد کرد. آنها به همین دلیل ترجیح می‌دهند مسلح باشند.

دولت رژیم صهیونیستی برای کشتار فلسطینیان به دست یکدیگر ضمن فقیر نگاه داشتن شهروندان عرب خود، به جرم و جنایت میان آنان و تزریق اسلحه به این قشر دامن زده است. از سوی دیگر، باندهای خلافکار زیادی در فلسطین اشغالی در حال فعالیت هستند که اعضای آنها خود را به دلیل رقابت با دیگر کارتل‌ها و همچنین لزوم گریختن از دست پلیس، نیازمند مسلح شدن می‌بینند. تعداد این باندها با توجه به تعدد گروه‌های تبهکار زیاد است. همچنین فعالیت این کارتل‌ها نیز خود باعث شده دیگر شهروندان نیز برای حفاظت از خود در برابر آدم‌ربایان و سارقان، مسلح شدن را ضروری بدانند. در کنار این احساس نیاز و البته فراگیری سلاح در سرزمین‌های اشغالی، دولت تل‌آویو برای جلوگیری از مسلح شدن گروه‌های مقاومت و فلسطینیان مبارز، تلاش کرده سختگیری‌های گسترده‌ای را در این منطقه اعمال کند، از همین‌رو قیمت سلاح در سرزمین‌های اشغالی تا چندی پیش به دلیل دشواری در تامین، نسبت به دیگر مناطق غرب آسیا تا 10 الی 15 برابر گران‌تر بود.

ادغام «احساس نیاز شدید به مسلح بودن» و «گرانی قیمت به دلیل کنترل‌های گسترده» موجب شده سرزمین‌های اشغالی بازاری جذاب در حوزه سلاح باشد. هرچند کنترل‌های شدید سلاح به گرانی قیمت آن انجامیده اما همزمان این گرانی بر حاشیه سود قاچاق سلاح افزوده است. از سوی دیگر به دلیل نیازمندی ساکنان به سلاح، بسیاری از آنان حاضر به پرداخت مبالغ بالا برای خرید هستند. به عبارتی دیگر کنترل بر سلاح در عین ادامه احساس نیاز گسترده به خرید آن تنها موجب شده بازار اسلحه رژیم جذاب‌تر شود، نه آنکه کوچک شود.

اگر اقدام نماینده پارلمان اردن، نه مقاومتی بلکه برای قاچاق سلاح به سرزمین‌های اشغالی بوده است، این واقعه نشان می‌دهد بازار سلاح در سرزمین‌های اشغالی تا چه اندازه شکوفاست و به دلیل حرص قاچاقچیان سلاح، گروه‌های مقاومت در هر صورت قادر به دسترسی به انواع سلاح‌های سبک هستند.

3- اگر شبکه‌ای مقاومتی برای ارسال سلاح به گروه‌های مبارز فلسطینی یا شبکه‌های قاچاق در اطراف مرزهای رژیم شکل گرفته باشند، هردو گروه ‌انگیزه‌های بالایی برای نفوذ به سرزمین‌های اشغالی داشته و حاضر به پرداخت هر هزینه‌ای برای آن هستند. اگر این گروه‌ها قاعده‌ای بزرگ را تشکیل دهند، با حمل سلاح و ایجاد هراس در نیروهای امنیتی رژیم، قادر به نفوذ خواهند بود. گشتی‌های پلیس مرزبانی تل‌آویو که تعدادشان در هر گروه پوشش چندان زیاد نیست، درصورت برخورد با گروه‌های چندنفره و مسلح قاچاق سلاح، ترجیح خواهند داد چشمان‌شان را روی آن ببندند تا آنکه جان‌شان را از دست بدهند. در دیگر نقاط جهان و حتی در مرز کشورهای قدرتمند، دیده شده که قاچاقچیان با سلاح‌های سبک و نیمه‌سنگین با نیروهای آن کشور درگیر می‌شوند. نماینده پارلمان اردن نیز یکی از بزرگان قبایلی است که قادر به انجام چنین تحرکاتی برای گشودن مرزهای رژیم است.

4- حضور گروه‌های مقاومتی در جنوب سوریه و تحت‌الشعاع قرار دادن مناطق اطراف این منطقه به‌ویژه در اردن باعث شده چنین گروه‌هایی دارای ارتباطاتی با قبایل و ساکنان این منطقه شوند. احتمال دارد صادرات سلاح در چهارچوب مناسبات منطقه‌ای شکل‌گرفته میان قدرت‌های محلی حاضر در جنوب سوریه و اردن باشد.

  رژیم با چه تهدیداتی از جانب اردن روبه‌رو است؟

اردن دارای ظرفیت‌های بالقوه تهدید علیه رژیم‌صهیونیستی است که به‌نظر می‌رسد طی تحولات چند سال اخیر به‌سمت بالفعل شدن حرکت کرده‌اند. در ادامه تلاش شده به این موارد پرداخته شود.
 
1- فلسطینیان ساکن 
جدای از 2 تا 3 میلیون فلسطینی‌ای که تحت عنوان آواره در اردن نام‌شان ثبت‌ شده و بخش بزرگی از آنها نیز تابعیت اردن را کسب کرده‌اند، چند میلیون نفر فلسطینی‌تبار دیگر نیز در این کشور حضور دارند. بنابر تخمین‌ها فلسطینی‌تباران تا 60 درصد از جمعیت اردن را تشکیل می‌دهند. این افراد در شمال غربی اردن که مرکز جمعیتی اصلی این کشور است تجمع دارند که تنها 25 کیلومتر با مرزهای فلسطین اشغالی فاصله دارد. با توجه به جمعیت 10 میلیونی اردن، جمعیت فلسطینی‌تباران به 6 میلیون نفر می‌رسد. این گروه به‌دلیل درگیری تاریخی و خون‌بار فلسطینیان با صهیونیست‌ها، در‌هرصورت مشکلی خطرناک برای تل‌آویو هستند و در‌صورت درهم آمیختن آشوب‌ها در فلسطین، این جمعیت نیز قادر به ایفای نقشی مهم خواهند بود. 
صهیونیست‌ها در طول سال‌های اخیر دو بحران جدید را تجربه کرده‌اند که در سایه آن، فلسطینی‌تباران اردن نیز برایشان خطرناک‌تر جلوه کرده‌اند. در سال‌های 2018 تا 2019 صهیونیست‌ها با معضل راهپیمایی‌های بازگشت در نوار غزه روبه‌رو بودند. غزه که متراکم‌ترین منطقه جمعیتی در جهان است، به‌دلیل سکونت صدها هزار آواره شده که پیش‌تر در سرزمین‌های داخلی فلسطین سکونت داشته‌اند، امروزه بیش از 2 میلیون جمعیت دارد. در راهپیمایی‌های بازگشت بخشی از این جمعیت انبوه خواستار عبور از موانع و حرکت به‌سمت سرزمین‌های داخلی فلسطین بودند که با شهادت نزدیک‌به 200 نفر، این حرکت توسط صهیونیست‌ها سرکوب شد. با این حال جدید بودن این تحول و سختی‌های غیرقابل توصیف سرکوب آن ذائقه صهیونیست‌ها را تلخ کرد. 
صهیونیست‌ها در جریان جنگ 11 روزه می ‌2021 نیز با شورش فلسطینی‌های ساکن سرزمین‌های 1948 روبه‌رو شدند که آن نیز تحولی جدید و البته خطرناک‌تر بود. صهیونیست‌ها گمان نمی‌کردند این قشر که همواره خطر کمی برای رژیم داشته، در قلب منطقه جمعیتی صهیونیست‌ها دست به شورشی خطرناک بزند. صهیونیست‌ها با وقوع این دو اتفاق، دلهره تحولی جدید را در سمت اردن نیز دارند. 
 
2- ارتش عربی
غرب به‌دنبال انهدام ارتش‌های عربی موجود در پیرامون رژیم‌صهیونیستی است. این مساله شامل تمام ارتش‌ها -چه مقاومتی و چه غیرمقاومتی- می‌شود. آمریکایی‌ها در این حوزه نقشه درگیر شدن ارتش ترکیه با سوریه و حتی ایران را در ذهن دارند. آنها در جریان جنگ یمن نیز تلاش کردند ارتش این کشور را از طریق حمله ائتلاف متجاوز عربی نابود ساخته و ارتش‌های عضو این ائتلاف را نیز در باتلاق جنگ یمن دچار فرسایش درگیر سازند؛ نقشه‌ای فریب‌کارانه همزمان با بهره‌گیری از این ارتش‌ها برای اجرای دستور‌کار واشنگتن. وضعیت آمریکایی‌ها در این حوزه، ترکیبی از موفقیت‌ها و ناکامی‌هاست، هرچند وزنه سمت ناکامی‌ها سنگین‌تر است، چه اینکه در یمن با وجود آسیب به ارتش دستاوردهای نظامی و بسیج مردمی باعث برآمدن قدرت نظامی مهیب‌تری نسبت به ارتش پیشین این کشور شد. 
به‌طور‌کلی آنچه آمریکا را درخصوص طرحش برای انهدام ارتش‌ها ناکام ساخته، در «نیاز واشنگتن به قدرت نظامی این کشورها» و از سوی دیگر، «ناتوانی در نابودی‌شان» ریشه دارد. در حوزه متحدان آمریکا، این کشور اگر اردن را تضعیف کند، احتمال دارد محور مقاومت در تحولات شامات دستان بلند‌تری بیابد و حتی همانند آنچه در عراق رخ داد، تضعیف ارتش به ظهور گروه‌های مقاومتی بینجامد. از طرف دیگر اردن و مصر علی‌رغم اجرای دستورات آمریکا در حوزه منطقه‌ای و حتی داخلی‌شان، به میزانی سرسپرده نیستند که راضی شوند خود را نابود سازند. به‌دلیل مقاومت ارتش‌های اردن و مصر در‌برابر نقشه‌های غرب برای از بین بردن‌شان، رژیم‌صهیونیستی چاره‌ای جز تعامل با این قدرت‌های نظامی در مرزهایش ندارد. 
باید به این نکته توجه داشت که براساس سیاست «نیل تا فرات» رژیم باید بر این محدوده مسلط شود. این تسلط به‌معنای اسرائیل شدن این محدوده نیست، زیرا این منطقه بیش از 200 میلیون جمعیت دارد (مصر به تنهایی 104 میلیون) که قابل آواره‌سازی نیستند و یهودیان نیز جمعیتی در جهان ندارند که تل‌آویو بخواهد با کشاندن تمام‌شان به منطقه، تغییر جمعیتی را رقم بزند. سیاست از نیل تا فرات، به معنای تسلط صهیونیست‌ها بر امور اقتصادی، سیاسی و امنیتی این منطقه و داشتن دست بالا در این حوزه‌هاست. 
صهیونیست‌ها تا حدی با نفوذ و برقراری ارتباط با اردن و مصر موفقیت‌هایی را کسب کرده اما به‌دلیل برخوردن این همکاری‌ها با موانع بسیار و همچنین اطمینان‌ناپذیر بودن ادامه‌شان، آنها همچنان نگران بروز خطراتی هستند. غرب و رژیم می‌دانند چاره‌ای جز از بین بردن ارتش‌های مجاورشان به‌عنوان خطرناک‌ترین رکن موجود در این کشورها ندارند. بدون ارتش کشورهایی مثل اردن و مصر دچار هرج‌و‌مرج شده و بیشتر گوش به فرمان غرب و صهیونیست‌ها خواهند بود. از سوی دیگر نیز سالم ماندن ارتش در عین وجود امکان انقلاب‌های مذهبی یا ملی در این کشورها، امکان دارد در‌صورت بروز انقلاب، مدیریت این ارتش در دستان حکومتی دشمن با رژیم قرار گیرد همان‌گونه که در ایران این‌گونه شد. 
غرب تاکنون به‌زعم خود لبنان، سوریه، عراق و لیبی را خرد ساخته است، هرچند آسیب به تمامی این کشورها یکسان نیست. لیبی چندپاره شده و ارتشی متحد ندارد. لبنان به‌شدت تضعیف شده و ارتشش که تا چند دهه قبل تعداد معدودی جنگنده نیز داشت، امروز فاقد همان حداقل‌های حیاتی است. عراق پس از اشغال با انحلال ارتش روبه‌رو شد. ارتش تشکیل شده بعد از آن نیز به میزانی دچار ضعف بود که یک‌روزه دربرابر حمله داعش فروپاشید. سوریه نیز طی یک دهه اخیر دچار فرسایشی شدید در همه حوزه‌ها شده است. 

3- اقتصاد ضعیف
اردن کشوری مصنوعی به‌حساب می‌آید و از بد حادثه، همانند برادرانش در حاشیه جنوبی خلیج‌فارس، به منابع زیر‌زمینی ارزشمندی دسترسی ندارد تا ضعف مصنوعی بودن خود را با پول بپوشاند. این کشور تنها با کمک‌های خارجی سرپاست که آنها نیز به اندازه کافی نیستند. اقتصاد ضعیف اردن می‌تواند این کشور را به منطقه‌ای مناسب برای هرگونه اقدامی از‌جمله قاچاق بسازد. همچنین دشمنان رژیم در این محیط بهتر قادر به جذب عناصر مورد‌نیاز خود خواهند بود. 

4- همراه با عادی‌سازی و همگرایی عربی با ایران 
با عادی‌سازی روابط ایران با عربستان‌سعودی، دیگر همپیمانان این کشور مانند بحرین، مصر و تعدادی دیگر از کشورها نیز در این مسیر گام برداشته‌اند. امارات و قطر که سیاست‌هایی تقریبا جداگانه دارند، مدت‌ها قبل از عربستان عادی‌سازی کرده بودند. 
اردن نیز در میان کشورهای گوش به حرف عربستان قرار دارد که با آشتی عربی با ایران، درحال تقویت روابط خود با ایران است، زیرا حضور این کشور در شمال و شرق کشور خود را حس می‌کند. 

5- اختلافات مرزی و ارضی
اردن بر سر اماکن مقدسه و همچنین نواحی مرزی خود با رژیم درگیری دارد. حدود 4 سال پیش که بنیامین نتانیاهو گفته بود می‌خواهد نخست‌وزیر باقی بماند تا بتواند الحاق غور‌ (دره) اردن را به اراضی اشغالی تضمین کند، در امان مقامات چنان برآشفته شدند که پس از 20 سال، با حضور پادشاه اردن رزمایش «شمشیرهای کرامت» که شبیه‌سازی جنگ با رژیم‌صهیونیستی است را برگزار کردند. منطقه غور اردن 120 کیلومتر طول و 15 کیلومتر عرض دارد. 65 هزار نفر از ساکنان این منطقه فلسطینی و 11 هزار نفر صهیونیست هستند. اگر تل‌آویو در این تنش‌ها جدیت به خرج دهد، امان به هیچ چیز به‌جز جنگ رضایت نخواهد داد. یکی از نگرانی‌های صهیونیست‌ها از این درگیری، مرزهای طولانی بین رژیم با اردن است. آنها حتی وخامت روابط این دو را دارای خطرات قابل ملاحظه‌ای برای امنیت تل‌آویو می‌دانند. 

6-استقرار آمریکا منوط به اجازه اردن
تیرماه سال 1400 کاخ‌سفید از خروج نیروها و تخلیه پایگاه‌های نظامی‌اش از برخی کشورهای منطقه، در مقابل متمرکز کردن آنها در کشور اردن خبر داد. بر این اساس آمریکا پس از خروج کامل از افغانستان، پایگاه نظامی «السیلیه» در قطر را برچید و آن را به اردن منتقل کرد. این کشور حتی پایگاه‌های کوچکش در کویت، عربستان و امارات را نیز به این کشور منتقل کرد. این رویکرد در‌ قالب فعال‌سازی توافقنامه نظامی آمریکا و اردن صورت گرفت که برپایه آن، اردن ۱۲ پایگاه هوایی و دریایی در اختیار آمریکا قرار داد که ۴ پایگاه برای آموزش و اهداف مختلف و به‌صورت مشترک توسط نظامیان آمریکا و ارتش و نیروهای مسلح اردن مورد استفاده قرار گرفته است. اگر روابط میان امان و واشنگتن دچار تنش شود، امان می‌تواند در توافق صورت گرفته بازنگری‌هایی کرده و محدودیت‌هایی را علیه واشنگتن اعمال کند. 

  وضعیت چگونه است؟
آمریکا برای مدتی به‌دنبال استقرار فلسطینیان در اردن و تبدیل این کشور به «کشور فلسطین» بود تا بتواند با ایجاد یک کشور برای فلسطینی‌ها، بحران برای رژیم را حل کند. در این صورت صهیونیست‌ها بهانه اخراج جمعیت فلسطینی سرزمین‌های 1948 را نیز به‌دست می‌آوردند. این نقشه شوم آمریکا، خشم و حساسیت‌هایی را در میان طبقات مختلف اردنی برانگیخته است، اما ضعف این کشور و وادادگی‌اش در‌برابر واشنگتن، فعلا منجر به تحولی جدی در روابط دو کشور نشده است.

با این حال وضعیت اردن برای غرب به‌دلیل تغییر وضعیت منطقه‌ای شاهد دچار تحول شود. افزایش حضور محور مقاومت و دیگر قدرت‌های شرقی مانند روسیه و چین در این منطقه، باعث شده اردن خطرات به حساب آمدنش در بلوک غرب را احساس کرده و اندکی در پی تغییر باشد. عمیق‌تر شدن این تغییرات به معنای آشوب در مرزهای شرقی رژیم‌صهیونیستی خواهد بود. 

منبع: فرهیختگان