ترامپ و مسئلهی صلح اسرائیل با فلسطین
با تغییر کنونی در منطقه غرب آسیا از آغاز نبرد طوفان الاقصی، جنگ اسرائیل علیه غزه، مداخله جبهههای پشتیبان با ارسال حمایتهای نظامی از مقاومت در غزه، ورود یمن به خط مقدم مقابله و درگیری و بسته شدن جزئی دریای سرخ در برابر کشتیهای اسرائیلی و آمریکایی، آمریکا در برابر درگیری جدی قرار گرفته و باید برای راهحلهای ریشهای در میدان حاضر باشد.
با تغییر کنونی در منطقه غرب آسیا از آغاز نبرد طوفان الاقصی، جنگ اسرائیل علیه غزه، مداخله جبهههای پشتیبان با ارسال حمایتهای نظامی از مقاومت در غزه، ورود یمن به خط مقدم مقابله و درگیری و بسته شدن جزئی دریای سرخ در برابر کشتیهای اسرائیلی و آمریکایی، آمریکا در برابر درگیری جدی قرار گرفته و باید برای راهحلهای ریشهای در میدان حاضر باشد.
بر اساس یکی از گزارشهای وزارت امور خارجه اسرائیل، ترامپ بر این باور است غرب آسیا محل مناسبی برای سرمایهگذاری نیست و احتمال دارد برای جلوگیری از حضور آمریکا در درگیریهای جاری در این منطقه راهبردهایی طراحی کند. به همین سبب پایبندی و حمایت ترامپ از اسرائیل، صرفاً بهدلیل اصول سیاست خارجه آمریکا و اصل پایبندی آمریکا به امنیت اسرائیل و خط قرمز بودن اسرائیل برای آمریکا خواهد بود.
در خصوص ماهیت تیم سیاسی ترامپ، وی شخصیتهای یهودی مانند دیوید فریدمن، جرد کوشنر و جیسون گرینبلات را انتخاب کرد و در چارچوب معامله قرن که تلاش بسیاری برای تحقق آن داشت، مشخص شد به سه علت، در جدا کردن آمریکا از غرب آسیا دشواری وجود دارد:
1. امنیت اسرائیل و مقابله با محور مقاومت؛
2. ثبات قیمت نفت؛
3. مقابله با گسترش حضور چین به سمت غرب آسیا؛
ترامپ جهان را به منزلـه بازار تجاری میداند که میتوان از طریق آن با هر طرفـی در خصوص معامله چانهزنی کرد و این پایه و اساس حل درگیـری در غرب آسیا و بهطور خاص فلسطین است.
نشریه پولیتیکو اخیراً با انتشار مقالهای با عنوان «تکیه نتانیاهو بر ترامپ ممکن است موجب ناامیدی وی شود»؛ نوشت: برخی از کارشناسان اسرائیلی شاهد بودند گفتمان جدید ترامپ با آنچه در برنامه 2016 به آن متعهد شد، تفاوت دارد و «شاید دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ بیش از آنچه نتانیاهو تصور میکند، بر خاموش کردن آتشها در غرب آسیا متکی باشد.»
یک کارشناس امنیت قومی آگاه از تفکر کمپین انتخاباتی ترامپ گفت: «مسائل مرتبط به اسرائیل همچنان در جعبه سیاه بوده و پیچیدگی آن بیش از دیگر مسائل سیاست وی است.» وی افزود: «دوست دارم به این موضوع اشاره کنم که ترامپ از نتانیاهو انتقاد میکند و واضح و روشن است که ترامپ شخصاً از وی خوشش نمیآید اما به امضای یک توافق تمایل دارد. حتی اگر در قبال نتانیاهو بیش از این سرد رفتار کند غافلگیر نخواهم شد و برای انجام کارهایی مانند ملحق کردن کرانه باختری یا غزه، آمادگی کمتری نشان دهد.»
از هفت اکتبر، در خصوص اینکه ترامپ در صورت پیروزی در انتخابات چه چیزی میخواهد، واضح و روشن نبوده است؛ اما گذشته ی او و دوران ریاستجمهوریاش نشان میدهد، وی به شکل قابل ملاحظهای از رژیم صهیونیستی حمایت کرده و تلاشهای دولتش بر اجرای توافقهای عادیسازی روابط بین این رژیم و کشورهای عربی متمرکز بوده است. وی تلاش کـرد هر کشوری را که میشود، وارد توافقهای آبراهـام کند. وی همـواره این توافقها را از جمله مهـمترین دستاوردهای خود دانسته است. ترامپ بر این باور است کمک به اسرائیل، در ادغام آن در محیط اطرافش نهفته و انجام این کار به آمریکا اجازه میدهد که بتواند از منطقه دور شود.
اگر ترامپ بار دیگر به کاخ سفید بازگردد، به احتمال زیاد با استفاده از تجارب قبل، همان مسیر گذشته را طی خواهد کرد و جنگ علیه غزه ممکن است انگیزه بیشتری به وی دهد؛ مشروط به اینکه تصمیم به توقف جنگ بگیرد، این مسئله عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای منطقه را تقویت خواهد کرد و گسترش روابط اسرائیل و کشورهای عربی، فضا را برای اتخاذ سیاست در قبال جمهوری اسلامی باز میکند و بار دیگر سیاست انزوای حداکثری را علیه ایران در پیش میگیرد.
اگر ترامپ بتواند معامله قرن و توافقهای آبراهام را احیا کند و کشورهای عربی و در رأس آنها عربستان، توافقهای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را در پیش بگیرند و پیشنهادات بزرگ اقتصادی را به گروههای محور مقاومت در ازای تعلیق درگیریها برای دوره زمانی نامشخص ارائه کند، در این صورت ممکن است به نوعی سازگاری جدید در غرب آسیا منجر شود و این سازگاری عبارت است از مهار همه طرفهای درگیر.
به این ترتیب اهداف دولت جدیـد ترامپ دو گونه خواهد بود و از طریق تحقق راهحل مـداوم درگیـریها در فلسطین در وهله نخست و احیای روند عادیسازی روابط و توافقهای آبراهام در وهله دوم اجرا خواهد شد.
سپس فلسطینیان از طریق تبلیـغ برای ایده «الگوی دبی» و تبدیل کرانه باختـری و غـزه به مراکز مالی و تجـاری منطقهای فریفته شوند. برای تحقق هدف نخست و در راستای همراهی با چشمانداز دولت ترامپ برای سال 2024 یعنی «صلح برای شکوفایی و پیشرفت» باید کشور فلسطینی بدون سلاح در کرانه باختری و غزه با اختیارات محدود حاکمیتی شکل بگیرد. اسرائیل به منزله تنها طرفی خواهد بود که امنیت دو کشور را تأمین خواهد کرد و سپس شهرکهای کرانه باختری و رود اردن به اسرائیل ملحق خواهد شد و با دهها میلیارد دلار در عرصه اقتصادی فلسطین، سرمایهگذاریهای گسترده صورت خواهد گرفت.