اولین یادواره شهدای رسانه محور مقاومت
از اول این هفته جمهوری اسلامی ایران میزبان خانواده شهدای رسانهی محور مقاومت است. این اولین یادواره شهدایی است که به وسعت جغرافیای بزرگ محور مقاومت برگزار شده است.
خانواده 58 شهید رسانهی محور مقاومت به میزبانی شهدا به ایران آمدهاند شهدایی که زبان مشترک میان ملتهای مختلف ایران، افغانستان،عراق، سوریه، لبنان، یمن، فلسطین هستند. جمهوری اسلامی میزبان مردان و زنانی است که ایدئولوژی مقاومت هویتبخششان شده است.
دوشنبه 8 اسفند 1401
صبح زود رسیدم تهران، خسته بودم اما باید بیدار میماندم که به مراسم برسم. اولین بار بود که باید میرفتم صدا و سیما به همین دلیل لوکیشن دقیق راخواستم و خوابم برد. پیام داده بودند که ما و مهمانان از هتل حرکت کردیم سمت صدا و سیما شما هم بیایید. دقیقا یک ساعت بعد پیام را دید
از درب شمالی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران وارد که شدم خودم را معرفی کردم. کارت ورودم را گرفتم. آمدم سوال بپرسم کجا بروم که گفتند خانم بمونید ماشین میاد با ون تشریفات تا سالن همایش رفتم. انصافاً کارمندان صدا و سیما همهگی خیلی خوش برخورد بودند.
ورودی سالن کیف و وسایلم را در گیت گذاشتم و جلوتر هم بازرسی بدنی بود. گوشیام هم چک شد. وارد سالن شدم دو طرف سالن پرچم کشورهای مختلف بود. به همکارم پیام دادم که رسیدم و مشکلی پیش نیامده است.
سالن همایش تقریبا پر از جمعیت شده بود و علاوه بر مهمانان کشورهای محور مقاومت، خانواده شهدای ایرانی هم دعوت شده بودند. دیر رسیده بودم. اواخر سالن نشستم مجری داشت خاطرهای از حاج قاسم تعریف میکرد رزق خوبی بود هر چند دیر رسیده بودم اما شروعش با خاطرهای از سیدالشهدای مقاومت بود.
مجری از برنامهای که برای یک شهید اجرا کرده بود میگفت. شهیدی که ایرانی نبود و مسئولین لشکری و کشوری هم در آن مراسم حضور داشتند. مجری گفت برای من فارسی صحبت کردن در چنین مراسماتی سخت است. مستاصل بودم که برای مهمانان ایرانی از آن شهید چه بگویم به حاج قاسم نگاه کردم ایشان گفت شروع کن. نگاه کردم به اطرافم پلاکاردهایی که روی دیوارها نصب شده بود، جملاتی عربی در مورد آن شهید از فرمایشات حاج قاسم بودند تمام صحبت هایم را با آن جملات انجام دادم بعد از پایان مراسم حاج قاسم به مجری گفته بود برخی کلمات را یا شما اشتباه ترجمه کردید یا روی پوسترها اشتباه نوشته شده است.
بعد از صحبت کوتاه مجری سردار قاآنی به جایگاه سخنرانی دعوت شدند، در قسمتی از سخنرانیشان اسم حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت زین العابیدن علیه السلام را آوردند و کار شهدای رسانه محور مقاومت را مانند این دو بزرگوار جهاد تبیین خواندند.
بعد از سخنرانی، حاج اسماعیل قاآنی به طرف درب خروجی سالن آمدند از کنار تمام ردیفها و حضار گذشتند تا برسند به انتهای سالن و خارج شوند. همه میایستادند و برایش دست تکان میدادند اولین بار بود که ایشان را میدیدم خواستم بایستم که رسیدند به ردیف ما من هنوز نشسته بودم در کنار ردیفی که من نشسته بودم کمی بیشتر ایستادند و دست تکان دادند. حاج قاسم را بارها دیده بودم اما حاج اسماعیل قاآنی را نه، این اولین بار بود و تا قبل از اینکه ایشان را ببینم حس میکردم دیگر کسی مثل حاج قاسم نیست. اما همین یک لحظه دیدن سردار قاآنی کافی بود. حس خوبی به ایشان پیدا کنم مثل روزهایی که میفهمیدم حاج قاسم را در مجلسی میدیدم.
فرمانده سپاه قدس چه حاج قاسم باشد چه حاج اسماعیل قاآنی برای محور مقاومت یک زبان و هدف مشترک دارد و آن فلسطین و قدس شریف است. استقبال میهمانان ایرانی، عراقی، لبنانی، سوری از ایشان و بدرقهشان به خوبی این موضوع را نشان میداد که برای حاج اسماعیل هم مانند حاج قاسم ارزش زیادی قائل بودند.
بعد از سخنرانی سردار قاآنی به ترتیب نمایندگان کشورهای محور مقاومت سخنرانی داشتند و قبل از هر سخنرانی یک کلیپ کوتاه از شهدای آن کشور پخش میشد . برخی هایشان عکس شهدایشان در دستشان بود برخی نیز منتظر دیدن عکس شهدایشان در کلیپهای بین سخنرانی بودند و من همهاش نگران بودم عکس و اسم شهیدی از قلم افتاده و در کلیپها نباشد و خانوادههایشان ناراحت شوند.
خیلی دلم میخاست سخنرانیهای عربی را بشنوم اما فقط برخی جملات را می فهمیدم و از اینکه میدیدم خانواده شهدای ایرانی هم حسی مثل من دارند ناراحت میشدم. همیشه اولین تجربه کم و کاستیهای دارد اما این موضوعی نبود که در مورد آن چارهاندیشی نشده باشد یک مسئلهی کاملاً بدیهی بود.
بیرون از سالن، فضا کاملاً رسانهای بود هر طرف که سرت را میچرخاندی چند نفر مشغول مصاحبه و فیلمبرداری بودند. دغدغهام این بود که سخنرانی سردار قاآنی برای مهمانان عرب زبان ترجمه شده است یا نه، موضوع را با همکارم در میان گذاشتم و ظاهراً مشکلاتی بوده اما ترجمه شده بود. خیالم راحت شد.
تصورم این بود که از شبکههای عرب زبان و بینالمللی هم برای پوشش مراسمی به بزرگی جغرافیای مقاومت هم دعوت شده است اما تمامی خبرگزاریها حتی عرب زبان ایرانی بودند.
خسته بودم نمیتوانستم بایستیم برگشتم. در سالن نماینده لبنان سخنرانی داشت. از فلسطین گفت و از رژیم صهیونیستی اینها چیزهایی بود که من فهمیدم. نماینده یمن اما انگار عربی را آسانتر تلفظ میکرد حرفایش را بهتر فهمیدم و سر تکان میدادم یکی از خبرنگاران آمد و گفت عربی بلدی؟ گفتم نه نشست کنارم. چند خانم دیگر از خانوادههای شهدا هم آمدند کنارم و شروع کردند عربی حرف زدن راستش را بخواهید خجالت کشیدم که درست نفهمیدم چه می گفتند شاید یکی از دلایلی که با من عربی حرف زدند چادر اصیل عربیام بود که فکر میکردند همزبان هستیم.
کافه همایش، چای هیزمی بود و شاید بتوانم بگویم بهترین قسمت همایش همین بود آن هم برای من خستهای که هزار کلیومتر را طی کرده و به تهران رسیده بودم. هر چند باید بگویم تنها خانمی بودم که رفتم. نشستم. چای خوردم. آن هم دو تا یکی ایرانی یکی عراقی. معمولاً خانمهای کشورهایی مثل عراق کافه نمیروند ولی اینجا ایران است.
برگشتم به سالن همایش تا در مراسم اهدای لوح باشم نمایندگان کشورها آمدند از طرف خانواده ها لوح دریافت کردند و تمام شد و ای کاش از خانوادهها تجلیل میشد نه نماینده کشورها...
بعد از مراسم آقای قاضی زاده هاشمی رئیس بنیاد شهید از در جلوی سالن بیرون رفتند و عملاً هیچکس نتوانست با ایشان صحبت کند و یا گلایهای داشته باشد و یا حتی برایش دست تکان دهد!
از سالن همایش که بیرون میرفتم دانیال را دیدم پسریکی ازشهدای رسانهای افغانستان بود. کنار پرچم کشورشان ایستاده بود سوژه عکاسی مادرش شده بود. پسری با کت و شلوار کرم، خوشتیپ و خوش اخلاق، بهش گفتم وایسا منم ازت عکس بگیرم با روی خوش قبول کرد. عکس خیلی خوبی شد برای پایان مراسم رسمی یادواره.
بیشتر که به عکس دقت کردم متوجه شدم دانیال درست جایی ایستاده بود و من از او عکس گرفته بودم که علاوه بر پرچم افغانستان پرچم عربستان سعودی هم بود، به یاد شیخ نمر النمر افتادم و وسعت جغرافیای مقاومت برایم تداعی شد.
سه شنبه 9 اسفند 1401
قرار است خانواده های شهدای رسانه محور مقاومت مرقد امام خمینی (ره) را زیارت کنند و بعد هم به گلزار شهدا بروند. دانیال حسابی در دل خانوادهها جا باز کرده است بس که این پسر خوشتیپ و مهربان و خوشرو است. یکی از برکات این یادواره همدلی و دوستی بین خانوادههای شهدای محور مقاومت است اینجا افغانستانی و لبنانی و عراقی و سوری یک خانواده شدهاند نه تنها بچهها با هم دوست میشوند و بازی میکنند حتی پدر و مادرها هم با بچههای دیگر شهدا ارتباط صمیمی برقرار میکنند خاله و عموهای جدید. خانوادهای جدید را میشود دید که مهم نیس ملیتشان چیست و از کجا آمدهاند زبان مشترکشان اسلام و ایدئولوژی مشترکشان مقاومت است.
اطلاعات خانوادههای شهدای محور مقاومت از شهدای ایرانی زیاد است اکثر شهدا را میشناسند. حاج قاسم محبوب قلوبشان است. دنبال مزار شهید چمران، آوینی و شهید صیادشیرازی می گردند و حتی شهید جدید امنیت کشورمان را هم میشناسند یکی از درخواستهایشان هم این است که بر سر مزار آرمان عزیز روند. این طور که پیداست شهدا در تشکیل امت واحده اسلامی توانایی برجستهای دارند که هیچ نهاد و مسئول و مدیری این توانایی را ندارد. شهدا انسانهای تراز مکتبیای هستند که هویتبخش محور مقاومت هستند. از سیدالشهدای محور مقاومت تا شهید احمد مهنه خبرنگار عراقی جبهه مقاومت که پیشنهاد دلارهای سفارت آمریکا را رد کرد و مادرش اکنون در این یادواره حضور دارد.
حکیمه زعیم باشی