اوكراين براي روسيه مهمتر است تا غرب
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه هنگامی که تصمیم گرفت به اوکراین حمله کند، در موارد زیادی اشتباه کرد؛ درباره قدرت ارتش خودش، درباره قدرت ملیگرایی اوکراینیها و توانایی ارتش این کشور برای دفاع از سرزمین مادری، درباره همبستگی کشورهای غربی، سرعتی که ناتو و دیگران به کمک اوکراین آمدند و نیز اراده و توانایی کشورهای واردکننده انرژی برای اعمال تحریم بر روسیه و رهاکردن خود از وابستگی به صادرات این کشور. شاید هم تمایل چین به حمایت از او را دست بالا گرفت؛ پکن حجم بالایی از نفت و گاز روسیه را میخرد، اما برای پوتین حمایت دیپلماتیک پرسروصدا و کمکهای نظامی باارزش فراهم نکرد. همه اینها را که روی هم بگذاریم، نتیجهاش میشود تصمیمی با پیامدهای منفی برای روسیه که تا دیرزمانی پس از کناررفتن پوتین از قدرت هم پایدار خواهد ماند.
ورای خوشبینی
اگر با خودمان روراست باشیم- و در زمان جنگ، روراستی بیرحمانه، بسیار مهم و کارساز است- باید اذعان کنیم رئیسجمهوری روسیه در مواردی هم درست فکر میکرد. دولت بایدن امیدوار بود تهدید «تحریمهای بیسابقه» پوتین را از تهاجم بازمیدارد و سپس امیدوار بود اعمال این تحریمها، ماشین جنگی او را به چاله میاندازد، به نارضایتی مردمی دامن میزند و او را مجبور میکند تغییر مسیر دهد. پوتین هم با این اطمینان به جنگ رفت که روسیه میتواند از هرگونه تحریمی که اعمال شود، جان سالم به در ببرد و تا به اینجا ثابت شده برداشت او درست بوده است. هنوز هم اشتهای کافی برای مواد خام (از جمله انرژی) روسیه وجود دارد تا بتواند اقتصادش را با کاهشی اندک در تولید ناخالص داخلی سرپا نگه دارد. شاید پیامدهای درازمدت تحریمها شدیدتر باشد، اما این برداشت پوتین درست بود که تحریمها به تنهایی، فعلاً نتیجه جنگ را تعیین نمیکند.
همچنین پوتین به درستی ارزیابی کرده بود که مردم روسیه هزینههای بالا را تحمل میکنند و پسرفتهای نظامی هم منجر به سرنگونی او نمیشود. شاید او جنگ را با این امید آغاز کرد که سریع و ارزان خواهد بود، اما تصمیم او به ادامه جنگ در پی پسرفتهای اولیه- و سرانجام بسیج ذخیرهها، بازتاب این باور او بود که بخش بزرگتر مردم روسیه با تصمیم او همراهی خواهند کرد و او میتواند هر مخالفتی را پشت سر گذارد. شاید با معیارهای ما، بسیج نیروهای اضافی، یک کار نمادین بوده باشد، اما روسیه توانست به رغم تلفات انسانی سنگین و بدون تضعیف سلطه پوتین بر قدرت، شمار بزرگی نیرو را در جبههها حفظ کند، البته این وضعیت میتواند تغییر کند، اما تا به اینجا، برداشت وی در این باره هم درست بوده است. سوم، پوتین فهمید که دیگر کشورها در پی منافع خودشان هستند و او به خاطر کردارهایش با یک محکومیت جهانی روبهرو نخواهد شد. از واکنش تند و محکم اروپا، امریکا و برخی از دیگر کشورها که بگذریم، اعضای اصلی جنوب جهانی و برخی دیگر همچون عربستانسعودی و اسرائیل، اینگونه واکنشی نداشتند. این جنگ به وجهه جهانی روسیه کمکی نکرد، اما مخالفت ملموستر، به زیرمجموعهای از کشورهای جهان محدود ماند.
از همه مهمتر اینکه پوتین دریافت سرنوشت اوکراین برای روسیه مهمتر است تا برای غرب. لطفاً توجه کنید: سرنوشت اوکراین، به اندازهای که برای اوکراینیها مهم است، به هیچ وجه برای روسیه اهمیت ندارد. مردم اوکراین در حال فداکاریهایی بیحد و مرز برای دفاع از کشورشان هستند. با این حال، هنگامی که پای آمادگی برای تحمل هزینه و پذیرش ریسک پیش میآید، پوتین این امتیاز را بر حامیان اصلی اوکراین دارد نه به این دلیل که رهبران غربی ضعیف، خشکمغز یا هوسگرا باشند بلکه به این دلیل که همسویی سیاسی کشوری همچون اوکراین که در همسایگی روسیه است، همیشه برای مسکو مهمتر است تا برای مردمانی در نقاط دورتر و به ویژه برای کسانی که در کشورهای ثروتمند و امن در دیگر سوی اقیانوس اطلس زندگی میکنند.
این ناقرینگی بنیادین منافع و انگیزه است که موجب شد امریکا، آلمان و بیشتر دیگر اعضای ناتو، واکنشهای خود را تا این حد محتاطانه بسنجند و به همین دلیل جو بایدن اعزام نیروهای امریکایی را منتفی دانست. وی (به درستی) فهمید که چه بسا پوتین فکر کند سرنوشت اوکراین ارزش گسیل چندصدهزار نیرو برای جنگیدن و احتمالاً مردن را دارد، اما امریکاییها چنین احساسی را درباره اعزام پسران و دختران خود برای مقابله با پوتین ندارند. اوکراین شاید ارزش ارسال میلیاردها دلار کمک را دارد تا از خود دفاع کند، اما آن هدف آنقدر برای ایالات متحده اهمیت نداشت که بخواهد نیروهای خود را در مسیر آسیب قرار دهد تا به ریسک چشمگیری از جنگ هستهای تن دهد. با توجه به این ناقرینگی انگیزه است که تلاش داریم روسیه را بدون دخالت مستقیم نیروهای امریکایی متوقف کنیم. حال اینکه چنین رویکردی کارایی داشته باشد یا نه، هنوز روشن نیست.
روندهای قرن ۲۱ به اوکراین وابسته نیست
وضعیت کنونی همچنین توضیح میدهد چرا اوکراینیها- و پرسروصداترین حامیانشان در غرب- چنین تأمل درازی در پیوندزدن سرنوشت کشورشان با این همه موضوعات نامربوط داشتند. اگر بنا را بر حرفهایی بگذاریم که غربیها میزنند، کنترل روسیه بر کریمه یا هر بخشی از دونباس، ضربهای مرگبار به «نظم بینالمللی متکی بر قانون» و دعوتی از چین برای گرفتن تایوان، جایزهای به خودکامگان دیگر نقاط جهان، ناکامی فاجعهبار دموکراسی و نشانهای است از اینکه باجگیری هستهای، کار آسانی تلقی شود و اینکه پوتین از آن برای گسیل ارتش خود به سمت کانال انگلیس استفاده خواهد کرد. تندروها در غرب استدلالهای مشابهی دارند تا نشان دهند سرنوشت اوکراین برای ما، همان اهمیتی را دارد که برای روسیه دارد، اما چنین تاکتیکهای نادری، حتی در برابر یک موشکافی معمولی هم دوام نمیآورد. روند آینده قرن ۲۱، به اینکه سرانجام مسکو یا کییف قلمروهایی را که بر سر آن میجنگند در کنترل داشته باشند، وابسته نیست بلکه به این وابسته است که کدام کشورها، فناوریهای کلیدی را در اختیار خواهند داشت و نیز وابسته به دگرشهای آب و هوایی و تحولات سیاسی در بسیاری از دیگر نقاط جهان است.
احتمال استفاده روسیه از سلاح بیشتر است
فهم و پذیرش چنین ناقرینگیای همچنین توضیح میدهد که چرا تهدیدات هستهای، تنها کاربردی محدود دارند و چرا هراس از باجگیری هستهای، نابجاست. همانطور که توماس شلینگ سالها پیش نوشت، کشمکش هستهای چنان چشمانداز هراسناکی است که چانهزنی در سایه سلاحهای هستهای به «رقابتی در پذیرش ریسک» تبدیل میشود. هیچکس خواهان استفاده از حتی یک سلاح هستهای نیست، اما آن طرفی که یک موضوع خاص، بیشتر برایش اهمیت دارد، مایل به پذیرش ریسک بیشتر میشود، به ویژه اگر منافع حیاتیاش در خطر باشد، به همین دلیل نمیتوانیم به طور کامل امکان استفاده روسیه از سلاحهای هستهای را منتفی بدانیم، اگر کار به جایی برسد که یک شکست فاجعهبار را متحمل شود.
هر چه امریکا و ناتو کمک، سلاح، اطلاعات و حمایت دیپلماتیک بیشتری از اوکراین به عمل آورند، وجهه آنها بیشتر به نتیجه جنگ گره خواهد خورد. این دلیلی است بر اینکه چرا ولودیمیر زلنسکی و اوکراینیها، پیوسته خواهان اشکال پیچیدهتری از حمایت هستند، به سود آنهاست که غرب را تا جایی که ممکن است بیشتر به سرنوشت خود گره بزنند. من آنها را سرزنش نمیکنم. من هم اگر جای آنها بودم، همین کار را میکردم. هر چند پیامدهای حیثیتی، اکثراً بزرگنمایی میشوند، اما چنین نگرانیهایی میتواند به طولانی شدن جنگها بینجامد، آن هم در حالی که منافع ملموس و مادی مهمی در خطر قرار ندارند. باز هم باید تأکید کرد که هیچ یک از نکات بالا، به این معنی نیست که کار پوتین در آغاز جنگ، درست بود یا کار ناتو در کمک به اوکراین اشتباه است، اما پوتین در همه موارد هم اشتباه نمیکرد و درک اینکه کدام برداشتهای وی درست بود، باید چند و، چون تداوم راه توسط اوکراین و حامیانش در ماههای آینده را تعیین کند.
فارین پالیسی، ۱۵ فوریه ۲۰۲۳
منبع: جوان آنلاین