منجی موعود کیست؟
حضرت مهدی،در نیمه شعبان ۲۵۵هجری.قمری در شهر سامراء دیده به جهان گشود. نام پدرش،امام حسن عسکری و نام مادرش نرجس بود. نام دیگر نرجس ملیکا بود. ملیکا دختر یشوعا پسر قیصر روم بود. نسبت مادر نرجس به یکی ازفرزندان شمعون، وصی حضرت مسیح می رسد. حضرت مهدی مدت پنج سال درسایه پدر مهربانش زندگی کرد. اما با کمال تأسف درسال ۲۶۰هجری.قمری معتمد خلیفه عباسی شخصیت معنوی وعلمی امام حسن عسکری را تحمل نکرد واو را مسموم ومظلومانه به شهادت رساند. وقتی که امام حسن عسکری به شهادت رسید، برادرش جعفرکذاب برسر جنازه اش حاضر شد تا نمازبخواند؛ اما مردم در آن جا دیدند که یک کودک نورانی چون مهتاب ظاهر شد و عمویش را کنار زد و بر جنازه پدرش نماز خواند. در این هنگام، جعفر به خلیفه عباسی خبرداد که همان مهدی موعود که پیامبراکرم و حضرت علی و امامان دیگر بر تولد و ظهور او خبرداده اند، درخانه برادرش ظاهرشده است. اگردیر بجنبید او، روزی،تاج و تخت خلفای عباسی را واژگون خواهد ساخت. سر بازان خلیفه در خانه امام حسن عسکری ریختند تا مهدی موعود را دستگیر و به شهادت برساند؛ اما مهدی موعود در بین سرداب یا زیرزمین خانه اش پنهان شد.سربازان هنگامی که داخل خانه شدند به جستجو پرداختند؛ ولی مهدی را هرگز نیافتند"آن ها مأیوس برگشتند!
آری،مقتضای مصلحت و حکمت خدا این بود که آخرین امام معصوم در پشت پرده غیبت پنهان شود،تا خصم جالد او را مانند اسلافش دیگر به شهادت نرساند.آری،غیبت صغرای حضرت مهدی،از سال ۲۶۰هجری قمری آغاز ودر سال ۳۳۰هجری قمری پایان یافت. یعنی غیبت صغرا مدت هفتاد سال طول کشید.در زمان غیبت صغرا،چهارنفر به عنوان نواب خاص آن حضرت،پیام ها و پرسش های مردم را به امام می گفتند و نیز پیام ها و پاسخ های امام را به مردم می رسانیدند.در این مدت،نواب خاص آن حضرت وجوهات شرعیه را از شیعیان می گرفتند و به دستور امام (ع) مصرف می کردند.این چهار نفر عبارتند از:
۱-عثمان بن سعید عمری که درسال ۲۶۵هجری قمری وفات کردو دربغداد دفن شد.
۲-محمدبن عثمان فرزند عثمان بن سعیددکه در سال ۳۰۵هجری قمری وفات کرد و در بغداد به خاک سپرده شد.
۳-حسین بن روح نوبختی بود که او هم در سال ۳۲۶هجری قمری رحلت نمود.
۴-علی بن محمد سمری بود که در سال ۳۲۹هجری قمری درگذشت ودر بغداد مدفون گردید.
امام زمان(عج) و ضرورت وجود او
یکی از مهمترین ابعادی که در بحث ضرورت قابل طرح و گفتگو است و به نظر میرسد در میان ابعاد دیگر، از ارزش و اعتبار و جایگاه بس رفیعی برخوردار باشد، همان نگاه اعتقادی به مهدویت است.
بی تردید «اعتقاد» بنیان اصلی زندگی انسان است و آنچه در میدان عمل محقق میشود، به ساختار اعتقادی مربوط است. اگر آدمی از اعتقادی صحیح و منطقی برخوردار باشد، در عمل گرفتار تناقض، بی هدفی و سردرگمی نخواهد شد و از همه فرصتهای عمر خود، برای ساختن شخصیت انسانی و الهی اش بهره خواهد گرفت. البته این اعتقاد باید سازنده، حرکت آفرین و هویت بخش، باشد و در همه فراز و نشیبهای زندگی، مسیر درست و هموار را برای آدمی بگشاید.
منظور ما از شناخت، صرف دانستن نام و نسب امام عجل الله تعالی فرجه الشریف نیست؛ چرا که منکرین آن حضرت و حتی غیرمسلمانان هم می-توانند چنین اطلاعاتی از ایشان داشته باشند؛ بلکه شناخت باید به گونه ای باشد که سبب سالم ماندن انسان از شبهات و مایه نجات او شود و چنین شناختی جز در پرتو شناخت جایگاه، صفات و ویژگیهای امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف میسور نخواهد بود، و این چنین شناختی است که به حکم عقل و نقل واجب است.
اما عقلا شیعه امامیه معتقد است که امام علیه السلام وارث تمام مقامات و وظایف رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) که در امامت عامه بیان شده میباشد، مگر دردریافت و ابلاغ وحی [انیس الموحدین، نراقی، محمد مهدی، بخش امامت؛ شیعه در اسلام، طباطبائی، سید محمد حسین، ص ۱۷۵، چاپ چهاردهم، انتشارات اسلامی؛ امامت و رهبری، مطهری مرتضی، ص ۵۰ ۵۸، چاپ سوم، صدرا؛ پیرامون وحی و رهبری، جوادی آملی، عبدالله، ص ۱۱۴، انتشارات الزهراء ].
بنابراین، ائمه علیهم السلام مقام ولایت، تفسیر و تبیین آموزههای وحیانی، تطبیق احکام الهی، تربیت افراد مستعد و اداره حکومت اسلامی را دارا میباشند.
دلیل این باور نیز در مطالعه موارد یاد شده نهفته است چون معقول نیست که مقام ولایت نسبت به انسانهایی که همواره نیازمند ولی و سرپرست اند، تعطیل شود و نیز زمان اندک حیات در زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) با آن همه مسئولیتهای نظامی و اجتماعی، و عدم ظرفیت توده مردم، هرگز برای تفسیر و تبیین آموزههای دین که باید هزاران سال و تا ابد برای انسان بماند، کفایت نمی کرد.
نتیجه این میشود که: همان دلایل عقلی که ما را ملزم به کسب معرفت و شناخت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم)
میکرد، همچنان ما را ملزم به شناخت امام علیه السلام میکند؛ چون در صورت عدم شناخت چنین شخصیتی با
وجود علم به لزوم آن، دلایل عقلی همچنان نافذ و طالب پاسخ اند. دفع ضرر محتمل، وجوب شکر منعم، همچنان
میگویند: دفع ضرر و اتیان شکر منعم درگرو فهم تفاسیر صحیح، ولایت و… است.
بنابراین، ضرورت و لزوم شناخت امام و حجت الهی مستند و مستدل به همان دلایلی است که اصل وجوب معرفت مبداء را میرساند.
به بیان دیگر: آن حضرت امامی است که اطاعتش فرض و واجب میباشد، و هر کس که اطاعتش واجب است، باید صفاتش را شناخت، تا با شخص دیگری که مقام او را به دروغ و ستم ادعا میکند، اشتباه نشود؛ بنابراین، شناخت و دانستن صفات حضرت حجت علیه السلام واجب است [موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، ج۱، ص ۱۸۱، مترجم سید مهدی حائری قزوینی، ناشر ایران نگین، چاپ اول، تابستان ۱۳۸۱۱]
سید مجتبی هاشمی