ترامپ، جنگ اوکراین و درسهایی برای اروپا
ترامپ، جنگ اوکراین و درسهایی برای اروپا
برای سه دهه پس از سال 1991، اروپایی ها تهدید روسیه و چین را همواره غیر جدی تلقی میکردند وبه آن اهمیت چندانی نمیدادند، در واقع تلاش برای افزایش همکاری و ایجاد وابستگی متقابل بود، مسئله ای که تا حدی نیز در آن موفق بودند اما نتوانستند آنرا به خوبی مدیریت کنند . در کنار آن آنها حساب ویژه ای روی آمریکا، حمایت های آن به ويژه کمک نظامی باز کرده بودند. اکنون آنها بیشتر برای مسائل دفاعی هزینه می کنند، از روسیه می ترسند و نگران چین هستند. اما آنها هنوز به طور کامل وابستگی خود به ایالات متحده و خطرات ناشی از آن را درک نکرده اند. آنها برای اولین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ آماده نبودند. رویکرد اروپاییها نسبت به انتخاب مجدد ترامپ نوعی قمار پرریسک است و آنها خوش بیین هستند که او با شانس زیر۵۰ درصد رئیس جمهور نشود تا چالش های جدیدی برای اروپا ایجاد نشود. بسیاری در واشنگتن - نه تنها حامیان ترامپ - فکر می کنند که ایالات متحده بیش از حد تحت فشار است و باید اوکراین را به اروپایی ها بسپارد و روی چین تمرکز کند. درست است، اولین ریاست جمهوری ترامپ آن فاجعه ژئوپلیتیکی نبود که منتقدان او پیش بینی کرده بودند. حضور نظامی ایالات متحده در اروپا، پس از سال ها کاهش، افزایش یافت. اتحادها زنده ماندند و دستگاه امنیت ملی در اروپا و آمریکا کارایی خود را نشان داد اما هنوز چالش هایی وجود دارد.
اعتبار ناتو متکی بر تمایل رئیس جمهور ایالات متحده برای جنگیدن برای دفاع از متحدان است. اگر ولادیمیر پوتین و ارتش روسیه تصمیم میگرفت این عزم را آزمایش کند، شاید با یک حمله «کوچک» در منطقه بالتیک، پرزیدنت ترامپ احتمالا با یکی از دو حالت زیر پاسخ میداد: با نیروی نظامی، یا با تماس تلفنی با کرملین؟ ما نمی دانیم. اما ما می دانیم که اروپا در این مورد حرف کمی خواهد داشت و قدرت چندانی برای مانور ندارد. اوکراین ضعف استراتژیک خود را آشکار کرده است. بریتانیا و فرانسه آخرین تواناییهای هستهای را دارند و فنلاند و لهستان دارای سلاحهای رادارگریز، متعارف و دقیق هستند که بهعنوان نوعی بازدارنده فرعی استراتژیک عمل میکنند. اما حداقل برای یک دهه آینده، متحدان اروپایی قدرت دفع حمله روسیه را ندارند. همه چیز مثل همیشه به آمریکایی ها بستگی دارد. سوال بزرگ در اینجا این است که "چرا؟" متحدان اروپایی کمبود جمعیت یا پول نقد ندارند. جمعیت آنها 590 میلیون است (ایالات متحده 330 میلیون است). مجموع تولید ناخالص داخلی آنها حدود 18 تریلیون دلار (ایالات متحده، 26 تریلیون دلار) است. آنها می توانند هر زمان که بخواهند خرج کنند. همانطور که در جنگ اوکراین بخش عمده ای از کمک های مالی را به عهده دارند و برای آن کشور هزینه میکنند[1].
پس از آیزنهاور، هر رئیسجمهور ایالات متحده، خطرات ناشی از کمکاری و سادهاندیشی استراتژیک (از جمله از دهه 1960، خطرات واردات گاز شوروی) را برجسته کرده است. یکی از دلایل این انفعال، روند سیاسی است: در زمان صلح، رای دهندگان عموماً هزینه های رفاهی را ترجیح می دهند. دلیل دیگر، شاید پیچیده تر، این است که تصمیم گیرندگان سیاسی و صاحب نظران فکر می کنند که ایالات متحده به متحدانی برای حفظ هژمونی خود نیاز دارد و بنابراین، مایل است برای امنیت آنها هزینه کند. این رویکرد ممکن است زمانی صرفه جویانه به نظر می رسید ، اکنون اما پرهزینه به نظر می رسد. همانطور آقای ترامپ بارها گفته بود که اروپاییها باید برای امنیت خود هزینه کنند و بخشی از درآمد خود را برای هزینه های ناتو در اروپا بدهند. جنگ اوکراین به خوبی محدودیت ریسک پذیری آمریکا را نشان داد. دولت بایدن تسلیحات ارائه کرده است، اما همیشه به دلیل ترس از تشدید تنش این تصمیمات محدود است و یا این تصمیمات (در مورد تانک ها، حملات دوربرد و هواپیماهای جنگی) دیر یا اصلاً گرفته نشد[2]. این امر باعث شد که روسیه برای تقویت بنیه دفاعی خود زمان کافی در اختیارداشته باشد. اوکراینی ها بهای وحشتناکی برای این تعلل و مصلحت اندیشی ایالات متحده پرداخته اند. اگر روسیه در اوکراین پیروز شود، تمام اروپا چندین دهه با خطر امنیتی و نظامی مواجه خواهد شد. با توجه به اینکه ایالات متحده به طور فزاینده ای از تهدید چین به عنوان اولویت اصلی خود یاد میکند، ممکن است اروپا به تنهایی با تهدیدهای مختلف امنیتی و نظامی روبه روشود، و اگر آمادگی لازم را نداشته باشد احتمالا با یک شکست بزرگ مواجه میشود. اروپا اگر بعد از یکی از زنگ های بیدارباش متعدد و طولانی نادیده گرفته شده در گذشته، شروع به جدی گرفتن امنیت داخلی و خارجی کرده بود، امروز اوضاع متفاوتی داشت و میتوانست به خوبی از خود دفاع کند و در کنار آن وابستگی خود به آمریکا را نیز تا حد زیادی کاهش دهد. در حال حاضر، متحدان اروپایی می توانند شریک بزرگی برای ایالات متحده باشند، آنهم نه فقط درباره موضوع چین بلکه درباره بسیاری از مسائل جاری نظام بین اللملل و برای این شراکت میتوانند از طرف آمریکایی امتیازات خوبی دریافت کنند، اما مسئله مهم این واقعیت است که واشنگتن باید بداند که اروپا به آنها وابستگی استراتژیک ندارد تا به آنها توجه بیشتری کند، به ویژه اگر رئیس جمهور بعدی ترامپ باشد. بنابراین اروپا باید در رویکرد امنیتی و نظامی خود تغییرات عمیقی ایجاد کند تا سطح آسیب پذیری خود را کاهش دهد.
[1] www. euneighbourseast.eu
[2] www. cepa.org